
در سال ۱۸۷۵ در یک دهکده ی کوچک در نیومکزیکوی آمریکا غریبه ای ناشناس که دست بندی عجیب بر دست دارد وارد شهر می شود به همه ی ساکنان دهکده هشدار میدهد که خطری بزرگ آنها را تهدید می کند و آن هم حمله بیگانگان فضایی است.به زودی بیگانگان به دهکده حمله می کنند و حالا این غریبه ی ناشناس تنها امید مردم است.او با کمک کلانتر و گروه از مردان مسلح سعی می کند تا به هر شکل ممکن از محل زندگی خود در برابر تهدید فرازمینی ها مراقبت کنند.نبرد بین گاوچران های غرب وحشی و بیگانگان فضایی و …


داستان درباره ی حوادثی است که پس از حمله ی فضایی ها اتفاق می افتند . گروهی از بازمانگان این حادثه برای مقابله با این موجودات به هم ملحق شده و تشکیل گروهی را میدهند که به وسیله ی تام میسن که یک استاد دانشگاه است رهبری میشود . تام باید ضمن جستجو برای پسرش که به نظر میرسد توسط فضایی ها به اسارت گرفه شده به گروه نیز آموزشات لازم برای مقاومت در برابر دشمن را بدهد.

«جان» (آلکس پتیفر) ظاهرا نوجوانی معمولی هست که مانند دیگر همسن و سالانش به مدرسه می رود. اما جان نه یک نوجوان معمولی، بلکه یک بیگانه فضایی است که از سیاره ای به نام «ماگادور» گریخته و به زمین پناهنده شده است. او در واقع چهارمین نفر از ۹ نفری (که اصطلاحا به آنها ماگادوریان می گویند) است که از این سیاره خارج شده و به زمین آمده؛ ۳ ماگادوریان قبلی کشته شده اند و حالا جان تنها کسی است که باید از میان برداشته شود و ماگادوریان ها هم قصد دارند برای نابودی او به زمین بیایند...

گریم و کلایو نویسنده کتابهای کمیک مصور و دو دوست صمیمی هستند که تصمیم می گیرند به اتفاق یکدیگر سرتاسر امریکا را بگردند تا شاید بتوانند موجود فضایی ببینند. آنها در مسیر راهشان تصمیم می گیرند تا سری به منطقه ممنوعه در صحرای نوادا (منطقه ۵۱) بزنند. در همین زمان در منطقه ۵۱ یک بیگانه فضایی به نام پاول، موفق به فرار از محل نگهداریاش می شود و بصورت کاملا پنهانی در ماشین گریم و کلایو که در همان نزدیکی حضور داشتند، سوار می شود. گریم و کلایو بعد از مواجه با این موجود فضایی، در یک اقدام عجیب تصمیم می گیرند تا پاول را به زادگاهش یعنی فضا بازگردانند اما…