
صادق مشکینی (پرویز پرستویی)، فیلمبردار تلویزیون، که بسیار زیاد از جبهه و جنگ میترسد، برای اینکه بتواند از صندوق تلویزیون وام بگیرد تا خانهٔ نیمهساختهاش را تکمیل کند، باید برای فیلمبرداریِ فیلمی مستند از اسرای عراقی به منطقهٔ جنگی برود. صادق شبانه وصیتی تنظیم میکند و فردا صبح بههمراه آقای کمالی (محمود عزیزی) عازم منطقه میشود و صادق برای اینکه پایش به جبهه و منطقهٔ جنگی و خط مقدم نرسد، حوادث عجیب و غریبی رقم میزند…

ميليونرى به نام « اسميت » ( رايان ) كه حال و روز متعادلى از نظر روانى ندارد ، وارد زندگى « ليونورا » ( بل گدس ) میشود و با او ازدواج مىكند . با اين همه ، « ليونورا » متوجه مىشود كه زندگى خوشبختى با همسرش ندارد و بيشتر اوقاتش را بايد با مستخدم وفادار او ، « فرانتسى » ( بوا ) ، بگذراند .

عباس خاکپور بعد از چند حرکت شکست خورده برای گرفتن ویزای آمریکا، به پیشنهاد یک دلال ایرانی تغییر چهره داده و به ظاهر یک زن درمیآید. با این ترفند او میتواند ویزای مهاجرت به آمریکا را بگیرد. اما در این بین با زنی ایرانی (دنیا) آشنا میشود که توسط شوهر سابقش به ترکیه کشانده شده و آواره و سرگردان به حال خود رها شده است...

لی شان و آیو ماموران سابق اینترپُل هستند که اکنون تبدیل به شکارچیان جایزه بگیر شده اند و برای پول به تعقیب فراریان می پردازند. زمانی برای آنها پاپوش درست می شود و بعنوان بمبگذران یک هتل شناخته می شوند، آن دو از یک شکارچی جایزه بگیر افسانه ای طلب کمک میکنند تا بمبگذار واقعی را پیدا کنند...