
«جری ویلباک» (برد پیت) با دو چالش سخت روبرو است. از یک سوی رئیس باند تبهکاری که وی با آن همکاری می کند از او می خواهد با سفر به مکزیک یک تپانچه عتقیه بسیار قمیتی معروف به “مکزیکی” را برایش پیدا کند، در غیر این صورت با عواقب ناخوشآیندی مواجه خواهد شد. از سوی دیگر نامزدش «سامانتا» از او می خواهد دست از کارهای خلاف بردارد و از همکاری با این باند دست بکشد.

برلین، اوایل دهه ی ۱۹۳۰. «سلی بولز» (مینه لی) یکی از نمایش گران کلوب کیت کت با «برایان رابرتس (یورک) آشنا می شود؛ یک جوان تحصیل کرده ی انگلیسی که برای پیش رفت زبان آلمانی اش به برلین آمده و با آموزش زبان انگلیسی روزگار می گذراند. آن دو ابتدا دوستی ساده ای را آغاز می کنند اما پس از چندی به هم دل می بازند...

«پروفسور شرمن کلامپ» (مورفي) به هم کارش، «پروفسور دنيز گينز» (جکسن) دل باخته است و مي خواهد با او ازدواج کند. اما مانع کار، همزاد يا آقاي هايد او، «بادي لاو» (مورفي) است. «کلامپ» چاق و چله و دست و پا چلفتي بايد هر چه زودتر از شر «بادي لاو» خلاص شود. اما «بادي لاو» نيز مي خواهد براي هميشه در قالب «کلامپ» متناسب و زبروزرنگ باقي بماند...