
هر تعطیلات "مارسل" و خانواده اش به کلبه خود در پروونس می روند.او تپه های این ناحیه را دوست دارد.پیش از رسیدن به کلبه آنها نزدیک به پنج مایل پیاده روی دارند.با کمک یکی از دوستان پدرشان که معلم است،آنها می توانند با میانبری از حیاط یک خانواده عجیب و وارد شدن به یک کانال راه خود را کوتاه کنند...

زمان تحویل سال نو نزدیک است. راضیه از مادرش پول میگیرد تا برای سفره هفت سین ماهی قرمز بخرد، اما پولش بین راه گم میشود. او در جستجوی پول گمشدهاش با کسانی آشنا میشود، کسانی که نمیتوانند سر سفره هفتسین در کنارش باشند، اما هر یک به نوعی سعی میکنند تا راضیه را یاری کنند که به مقصودش دست یابد...