
داستان فیلم در مورد دو دزد و راهزن به نامهای «بوچ» و «ساندنس» است که به قطارها دستبرد میزنند. اما یکی از سرقت هایشان طبق برنامه پیش نمی رود و گروهی از مردان قانون تا دندان مسلح، شروع به تعقیب آن دو می کنند. وقتی آن دو می فهمند که این گروه تصمیم ندارند دست از تعقیب بردارند، تصمیم می گیرند به بولیوی بروند.

«لوک جکسن» (نیومن) به جرم شکستن دستگاه های پارکومتر در یکی از شهرهای کوچک جنوب امریکا به دو سال حبس با اعمال شاقه محکوم می شود. او در زندان ابتدا به دلیل خونسردی بیش از حدش مورد نفرت «درگلاین» (کندی)، زندانی گردن کلفت، قرار می گیرد. اما خیلی زود حس احترام «درگلاین» را جلب می کند و با هم اقدام به فرار می کنند...

سال ۱۹۲۶. روحيه ي ملي گرايي افراطي چين را فرا گرفته است و همه خواهان خروج خارجي ها از خاک کشورشان هستند. دولت امريکا به قايق جنگي »سان پابلو« مأموريت مي دهد از شهروندان امريکايي منطقه محافظت کند. ميسيونر مذهبي، »آقاي جيمسن« (گيتس) و »شرلي« اکرت« (برگن) معلمه ي مدرسه جزو اين شهروندان هستند....