
فیلم سفر دراز روز در شب با یک داستان شاعرانه درباره مردی که به زادگاهش بازگشته و به دنبال عشق قدیمیاش میگردد شروع میشود. نیمه اول فیلم داستانی زیرکانه از عشقی محتوم را به تصویر میکشد و نیمه دوم فیلم که به صورت تکبرداشت و سهبعدی فیلمبرداری شده و ۵۰ دقیقه طول میکشد، تجربهای خیرهکننده و شگفتآور از غرق شدن در مالیخولیا و جادوی سینما است.


«ریک» یک افسر پلیس است که بعد از گلوله خوردن در حین ماموریت، چندین ماه در بیمارستان بیهوش بوده است. وقتی که او بیدار می شود، می فهمد که دنیای اطرافش توسط زامبی ها (مرده های متحرک) تسخیر شده است، و به نظر میرسد که او تنها شخص زنده است. او برای پیدا کردن خانواده اش به شهر آتلانتا می رود، و در آنجا به گروهی از بازمانده ها بر می خورد که در خارج از شهر ساکن شده اند. همسرش «لوری» و پسرش «کارل» و همینطور بهترین دوستش، «شین» در میان بازمانده ها هستند. اکنون او بهمراه دیگر بازمانده ها باید در دنیایی که پر از مرده های متحرک است، راهی برای زنده ماندن پیدا کنند...