
"تری" زنی جوان به طور ناخواسته وارد فعالیتهای دو انقلابی به نامهای "بلوسام" و "جنگو" می شود.او دستگیر شده و به اردوگاه مخصوص زنان فرستاده می شود.زندانیان مورد آزار و اذیتهای وحشیانه نگهبانان و زندایان دیگر قرار گرفته و اقدام به فرار منتهی به مرگ می شود.تنها امید او برای فرار در "بلوسام" و متحدان انقلابی اش خلاصه می شود...

«لوک جکسن» (نیومن) به جرم شکستن دستگاه های پارکومتر در یکی از شهرهای کوچک جنوب امریکا به دو سال حبس با اعمال شاقه محکوم می شود. او در زندان ابتدا به دلیل خونسردی بیش از حدش مورد نفرت «درگلاین» (کندی)، زندانی گردن کلفت، قرار می گیرد. اما خیلی زود حس احترام «درگلاین» را جلب می کند و با هم اقدام به فرار می کنند...

» جک برنز « ( داگلاس ) کابوى تنها به آلبوکرکى مى آید تا دوستان قدیمى اش، » پل « ( کین ) و » جرى باندى « ( رولندز ) را ببیند. » جرى « به او مى گوید که شوهرش به جرم کمک به ورود غیرقانونى مکزیکى ها به خاک آمریکا زندانى شده است. » جک « براى رفتن به زندان و کمک به » پل «، عمدا دعوایى در کافه به راه مى اندازد. اما در زندان مى فهمد که » پل « قصد دارد محکومیت کوتاهش را بگذراند...