

آژانس جهانی جاسوسان یعنی سیتادل توسط یک سندیکای جدید بنام مانتیکور نابود شده و تنها دو تن از مامورانش بنامهای میسون و نادیا موفق می شوند جان سالم به در ببرند، اما در این بین حافظه شان را از دست می دهند. ۸ سال بعد، یکی از همکاران سابق میسون از او می خواهد تا جلوی مانتیکور که در حال رقم زدن نظم نوینی در جهان می باشد را بگیرد...

یک مرد میانسال به نام چارلی سعی میکند با دختر ۱۷ سالهاش ارتباط برقرار کند. این دو پس از آنکه چارلی خانوادهاش را به خاطر همجسنگرا بودنش رها کرد، از هم جدا شدند. چارلی میخواهد رابطه خوبی با دخترش داشته باشد، دختر بدزبانی که به خاطر تلخیهای زندگیاش، حال و روز خوشی ندارد...