
نيويورک، سال ۱۹۳۴. «آنجلو پرولونه» (استالون) به پدر در حال مرگش (داگلاس) قول مي دهد بزهکاري را کنار بگذارد و آبروي از دست رفته را به خانواده اش بازگرداند. اما تلاشش در اين زمينه، هم براي هم پالکي هايش و هم براي «وندتي» (رومانوس)، گنگستر گروه رقيب، يک معماست. پليس هم با تصوير جديدي که «آنجلو» مي خواهد از خود ارائه دهد، مجاب نشده...

داستان فیلم مربوط به دکتر روانشناسی است که با استفاده از علم روانشناسی میتواند محیط اطراف خود و انسانهای آن را تحت تأثیر قرار دهد و خیلی راحت بر آنها مسلط شود. کم تر کسی میتوانست جلوی او طاقت بیاورد وی علی رغم کارهایش فردی آزادی خواه بود و میخواست مانند بقیه انسانها زندگی کند ولی پلیس مسئله را بسیار خطرناک دانسته بود و سعی میکرد وی را در زندانهای امنیتی نگهداری کند . وی به خون خواری نیز معروف شده و در مواردی به کندن پوست صورت، جویدن گردن و رگهای قربانی نیز دست میزد.