
دو روبات با ظاهري انساني از زمان آينده مي آيند، يکي (شوارتسنگر) براي مراقبت از پسر بچه اي به نام «جان کانر» (فورلانگ) ـ که در آينده رهبري مبارزه ي انسان عليه کامپيوتر را به عهده خواهد گرفت ـ و ديگري «نابودگر تي هزار» (پاتريک) که بسيار پيشرفته تر است و مي تواند به هر شکلي دربيايد.

«هادسن هاک» (و يليس)، سارقي است فرز و معروف که تازه از زندان سينگ سينگ آزاد شده است. «گيتس» (هريس)، مأموري که آزادي مشروط او را امضا کرده، به او پيشنهاد دزديدن مجسمه ي گران قيمت و با ارزش اسبي را مي دهد که از آثار «لئوناردو داوينچي» است و قرار است در يک حراجي به مزايده گذاشته شود...

رولی تایلر هم اکنون یک اسباببازی ساز است. مایک، شوهر سابقش دوست دخترش نیز یک پلیس است. مایک از رولی کمک می خواهد تا یک قاتل را به دام بیاندازند. عملیات به نحو احسنت انجام می شود تا زمانی که سر و کله یک آدم ناشناس پیدا می شود که هم قاتل و هم مایک را می کُشد. رئیس مایک می گوید این کار خود قاتل بوده است که مایک را کُشته، اما رولی باور نمی کند و...