
دوره ی بحران اقتصادی امریکا، اوایل دهه ی ۱۹۳۰٫ زوجی جوان و یاغی، »بانی« (داناوی) و »کلاید« (بیتی)، به سرقت های کوچک دست می زنند. آن دو خیلی زود با همراهی جوانی مکانیک به نام »ماس« (پولارد)، برادر کلاید »باک« (هاکمن) و همسرش »بلانچ« (پارسونز) دارودسته ای تشکیل می دهند و به شهرت می رسند...

اسپارتا، ميسي سيپي. در شبي گرم، »سام وود« (اوتس)، پليس گشتي، جنازه ي کارخانه داري اهل شمال را مي يابد و سپس در ايستگاه قطار به مرد سياه پوستي مظنون مي شود و او را دستگير مي کند. خيلي زود معلوم مي شود که مرد، »ورجيل تيبز« (پواتيه) خود پليس جنايي و از اهالي فيلادلفيا است. اما »بيل گيلسپي« (استايگر) رئيس پليس جديد شهر مايل نيست که »تيبز« در اين ماجرا دخالت بکند.

“دلفین” و “سولان” دو خواهر هستند که در روچفورت زندگی می کنند.”دلفین” مربی رقص بوده و “سولان” پیانو آموزش می دهد.”مکسین” یک شاعر و نقاش است.او خدمت نظامی خود را انجام می دهد.”سایمون” مالک یک فروشگاه موسیقی بوده و یک ماه پیش پاریس را ترک می کند تا به جائی که ده سال پیش عاشق شده بازکردد.آنها در جستجوی عشق و یکدیگر هستند و…