
«ویلیام تاکر» (گرانت) در محله ی ناتینگ هیل (غرب لندن) کتاب فروشی دارد. یک روز «آنا اسکات» (رابرتس)، ستاره ی امریکایی که به لندن آمده تا در فیلمی بازی کند، در حال گشت و گذار وارد مغازه ی «ویلیام» می شود و کتابی می خرد. اما ارتباط این دو که قاعدتا باید در همین جا تمام شود، ادامه پیدا می کند و پس از چندی به رابطه ای عاطفی تبدیل می شود…

يک مامور بيمه به اسم جين توسط کارفرمايانش مامور می شود تا وارد تشکيلات يک دزد مشهور جواهرات شود تا او را تعقيب کرده و به دام بيندازد. سارق قبل از اولين کار مشترکشان که دزديدن يک ماسک بسيار باارزش است، جين را تحت آزمايشها و تمرينات سختی قرار می دهد تا از او مطمئن شود. پس از موفقيت در اين عمليات، سارق تصميم می گيرد که برای سرقت يک قطعه هنری بسيار گرانبها که در محلی با سيستم های امنيتی بسيار قوی نگهداری می شود، اقدام نمايند...

در سال ۱۹۵۰ در شهری که تمام اهالی آن در یک معدن زغال سنگ کار می کنند، پسری بنام «هومر هیکام» (جیک گیلنهال) تنها انتخابی که برای شغل آینده اش دارد این است که همانند پدرش در معدن کار کند. اما در اکتبر ۱۹۵۷ که اولین ماهواره به فضا پرتاب می شود، همه چیز برای هومر تغییر می کند...