
کارآگاهی هنگ کنگی به نام «ادی چانگ» (جکی چان)، مدال اسرارآمیزی را از پسر بچه ای می گیرد و صاحب قدرت های ابر انسانی می شود. او حالا باید با یکی از بی رحم ترین تبهکاران اروپایی به نام «اسنیکهد» (سندز) که پسر بچه را ربوده و به دنبال مدال است مبارزه کند. سرانجام در ایرلند، «ادی» و «اسنیکهد» رو در روی هم قرار می گیرند و ...

“ایرل” (مارتین لارنس) و “هنک” (استیو زن) در یک چیز با هم تشابه دارند، هردو طرد شده ی اداره ی پلیس لوس آنجلس هستند! یکی خنگ و دیگری عصبانی. اخراج این دو همکار در یک اتفاق باورنکردنی، ناگهان منجر به کشف بزرگترین باند قاچاق در آمریکا می شود و حال این دو مامور بدشانس ناخواسته درگیر این ماجرا می شوند و …

یک تصادف وحشتناک قبل از وقوع در بزرگراه به «کیمبرلی» الهام می شود، و او بزرگراه را می بندد و جان چند نفر را از این حادثه نجات می دهد. اما مدتی بعد افراد نجات یافته بصورت مرموزی یکی یکی می میرند، و حالا کیمبرلی باید قبل از اینکه نوبت خودش فرا برسد، جلوی این ماجرا را بگیرد.

یک نوار ویدئوی رازآلود بین مردم دست به دست می گردد. تنها با یک نگاه به این نوار ویدئو، شما فقط هفت روز دیگر زنده خواهید بود. خبرنگاری بنام «سیندی کمبل» این نوار را می بیند و حالا دنبال راهی است تا از مرگ بگریزد. بعد از انجام تحقیقات او در میابد که موجودات فضایی هم با این نوار در ارتباطند و حالا قبل از نابودی کل دنیا این دو معما را حل کند.

«والر» (نیکلاس کیج) یک جاعل و کلاهبردار بزرگ و ماهر اما به شدت وسواسی و روان پریش است. والر برای اینکه مشکلات روحی روانی اش بر روی حرفه اش تاثیر نگذارد به اجبار تحت مداوای دکتر کلین قرار می گیرد. دکتر کلین برای مداوای او تصمیم می گیرد وی را با دختر ۱۵ ساله اش «آنجلا» که والر تاکنون او را ندیده و از وجودش نیز خبری ندارد مواجه کند. ۱۴ سال پیش، در همان بدو ازدواج، همسر باردار والر او را ترک کرده و بنابراین والر هرگز موفق به دیدن دخترش نشده است. حال آنجلا برای یک تعطیلات کوتاه نزد پدرش می آید. بازگشت او والر را در موقعیت تازه و دشواری قرار می دهد.