
دنیس ۳۸ ساله است و یک بدنساز حرفه ای و حالا به دنبال عشق واقعی خود است . او هیچ دوست دختری تا به حال نداشته و به تنهایی با مادر خود زندگی می کند . روزی که عمویش از تایلند بر مرگردد با یک دختر تایلندی ازدواج کرده بود و حالا دنیس می خواهد به تایلند برود ، زیرا عمویش به او گفته در آنجا فرصت های زیادی است...

فیلم روایت گر ۲ داستان جداگانه است؛ داستان اول مربوط به دختری به نام «جاستین» (کریستن دانست) است که در شُرف یک مراسم عروسی بسیار مجلل با مرد مورد علاقه اش، «مایکل» (الکساندر اسکارگارد) قرار دارد. جاستین بعد از عروسی، دچار نوعی افسردگی شدید می شود که به سبب آن، وی تمام اتفاقات پیرامونش را بد تعبیر می کند و به خصوص رابطه ناخوشایندی را با خواهرش آغاز می کند، این در حالی است که یک سیاره به نام «مالاخولیا» در حال نزدیک شدن به زمین است و این یعنی پایان دنیا. داستان دوم مربوط به خواهر جاستین به نام «کلیر» (شارلوت گاینزبرگ) و همسرش «جان» (کیفر ساترلند) است. جان ستاره شناسی است که پی برده سیاره مالاخولیا در حال نزدیک شدن به زمین می باشد...