یک پدر سالخورده و دائم الخمر به همراه پسر خود سفری از مونتانا به نبراسکا را آغاز می کند تا جایزه میلیون دلاری یک قرعه کشی را بدست بیاورد...
یک پدر سالخورده و دائم الخمر به همراه پسر خود سفری از مونتانا به نبراسکا را آغاز می کند تا جایزه میلیون دلاری یک قرعه کشی را بدست بیاورد...
دیدگاه کاربران نمایش تمام دیدگاه ها
دیدگاه خود را با سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
نبراسکا : نمونه ی کامل یک فیلم افتضاح
در آغاز در مورد الکساندر پین ، کارگردان این فیلم، عرض کنم که ایشان بهتر است به فیلمسازی ادامه ندهد چون غیر این فیلم دو فیلم دیگر از ایشان دیده ام که نماد کامل اتلاف وقتند .
و ثانیاً این فیلم فاقد هر گونهارزش سینمایی ای است. فیلمنامه ی این اثر به سطحی ترین شکل ممکن به پرداخت شخصیت ها و فضاهای متفاوت حرکت جاده ای فیلم می پردازد و همه چیز فاقد کوچکترین ایده تصویری و سینمایی است یعنی اصلاً فیلمنامه نویس برای مضمونی که در سر داشته است، ترجمه ی سینمایی آن را نیافته است( که البته این کار هر کسی نیست). در این مسیر جاده ای که ما با شخصیت ها طی می کنیم به طور بلقوه، فیلم بایستی قابلیت عمیق کردن روابط را پپدا کند و بتواند از این جاده و حرکت در آن از ابتدا تا انتها، مضمون سینمایی خلق کند و به معنایی دیگر به این سفر جاده ای هویت سینمایی اعطا کند که هیچکدام از این کارها را نمی تواند به اجرا برساند.
محله ی قدیمی و دوستان قدیمی شخصیت اول ما باز هم به شدت سطحی پرداخت می شوند و بیشتر کاریکاتور هایی هستند که کمی هم به فضای فیلم و هم به شخصیت یک فیلم، لایه ای از ملودرام اضافه کنند.
رابطه ی میان پدر و پسر بسیار جای کار داشت و رزنانس های بینشان دفعی اتفاق می افتدو...
اما بریم سر پایان فیلم که به نظرم کاملاً حیف می شود چرا که کارگردان نتوانسته است شخصیت ها و به طور کلی فضای محله ی قدیمی را، به طور جدی، بسازد تمام آن حرکت اتومبیل و سرکشی دوربین از تمام لوکیشن ها و شخصیت های معرفی شده، ابتر باقی می ماند و خلق مضمون سینمایی نمی کند و معنادار نمی شود.
نکته ی مهم: تمام لانگ شات ها در فیلم بی معنی است(لانگ شات منطق سینمایی دارد)
در مورد سرکشی دوربین در سکانس پایانی عرض کنم که بهترین نمونه اش را می توانید در فیلم ولگرد های فلینی نظاره گر باشید که چگونه این تکنیک در آن فیلم به مضمون سینمایی ارتقاء پیدا می کند.
و در مورد فیلم جاده ای که جاده و مسیر آن تبدیل به مدیوم سینما بشود به شما فیلم جاده ی فلینی را پیشنهاد می کنم. با دیدن این دو فیلم فلینی، ذهن شما به طور ناخودآگاه سره را از ناسره( مطمئن باشید) که تشخیص می دهد.
رومن گاری ِ فرانسوی و خالق شاهکار های زندگی در پیش رو و خداحافظ گاری کوپر در نامه ای به دوستش میگه خاطرات مآمنی آرام هستن که میشه در لابه لای زندگی مشقت بار بهشون پناه برد و احساس فراغت کرد.
اما اگه خاطرات همون مایه ی آزار بشن باید چه کار کرد؟
باید به نبراسکا پناه برد.
باید به نبراسکا پناه برد.
باید به نبراسکا پناه برد.
باید به نبراسکا پناه برد.
یکی از بهترین فیلم های این قرن هست به نظرم این درام.فیلمی با داستان و شروع و پایان بی نظیر که غنای داستان اونقدر زیاده که با هر کارگردانی هم می تونست گلیمش را آب بیرون بکشه اما الکساندر پین اونقدر این فیلم را بی نظیر ساخت ( با کمک تمام عوامل از فیلم بردار و آهنگساز تا بازیگران بی نظیر و چیره دست و هنرمند و ... که به نظرم به این داستان بی نظیر هم نیاز نبود.قطعا بخش اعظمی از مراودات تماشاگر با فیلم در راه شکل می گیره به خصوص در توقف هایی در زادگاه پدر و صحبت با آدم های اون زمان که ژنده قبای پیر شدن به تن دارن و از گذشته می گن.فیلم آنقدر بی نظیر هست که با گنجاندنپایان بندی که می تونه تماشاگر فیلم های داستان گو را هم راضی کنه کار خودش را تکمیل کرد.
شخصیت پردازی در حد کمال در این فیلم هست و از مناظر لطیف و روح نواز که بگذریم و همینطور حس سرزندگی که در عین رخوت آدم های فیلم بهمون دست میده,نشان دادن تفاوت نسل ها و اینکه هر دو نسل که پدر و پسر,وودی و دیوید گرنت نماینده شون هستن دچار نقص هستن بی نظیره.
دیالوگ:
Usually a person has to die , before the vulyures start circling.
به نظرها چرا احترام نمیذارید نمبشه که همه به به چهچه کنن.......به بنده خدا که میکه خوب نیس همه حمله میکنن....اقا بکسی چه...نظرشخصی هرکس فابل احترامه...باید مخالفا وموافقا بگن که ادم نتیجه گیری کنه ............ووووووووووووووواااااااااااااااااااا یعنی چی
فیلمی که سوخت و دم نزد
گفته ام بارها و میگویم:
بی وجودش حیات مکروه است
همه ی عمر تکیه گاهم بود
پـــدرم نام کوچکش کــــوه است...
فیلم بدی نیست ، فیلم آنچنان خوبی هم نیست. به عبارت دیگر از دیدنش ضرر نخواهید کرد و وقتتان هدر نخواهد شد ولی من یکی مشتاق دیدن دوباره یِ فیلم نیستم ، همین یکبار کافی است.
از دیدنش اصلاً و ابداً پشیمان نیستم ولی چنان که باید لذت نبردم.مشکل اصلی من با فیلم دغدغه ای است که تمام بگیر و ببند ها برای بیان آن است. البته به قول یکی از دوستان فیلم مضمونش را به بهترین شکل به زبان سینما برمیگرداند و دغدغه اش را به بهترین شکل بیان میکند ولی به قول خودم : ماست ، ماست است دیگر ، هرچه سفیدتر ، پرچربتر و تازه تر باشد سرشیر که نمیشود.
واقعا فیلمی بود که به من ثابت کرد اصلا به نظرای پایین فیلم توجهی نکنم.ممنون از راهنماییه بی نظیرتون
وقتمو هدر دادم.
واقعا فیلم تاثیر گذاری بود به نظر من شاهکار بود واقعا ادمو به فکر فرو میبره در مورد اینکه چطور خواهد بود دوره پیری و افول انسان
داستان ساده و بی الایش
بازیگرا عالی
بدون ادعا و شعار و بزرگنمایی حرفشو میزنه