اکبر در شانزده سالگی مرتکب قتل شده و دادگاه او را به اعدام محکوم کردهاست. او در حال حاضر در کانون اصلاح و تربیت نگهداری میشود تا به سن قانونی (۱۸ سال) برای اجرای حکم برسد. اعلا، دوست اکبر، برای کمک به او به اتفاق فیروزه، خواهر اکبر برای گرفتن رضایت به سراغ شاکی پرونده، ابوالقاسم (پدر مقتول) میروند. ابوالقاسم که با سماجت آنها روبرو میشود، به دادگاه میرود تا اجرای حکم را جلو بیندازد، اما...
اکبر در شانزده سالگی مرتکب قتل شده و دادگاه او را به اعدام محکوم کردهاست. او در حال حاضر در کانون اصلاح و تربیت نگهداری میشود تا به سن قانونی (۱۸ سال) برای اجرای حکم برسد. اعلا، دوست اکبر، برای کمک به او به اتفاق فیروزه، خواهر اکبر برای گرفتن رضایت به سراغ شاکی پرونده، ابوالقاسم (پدر مقتول) میروند. ابوالقاسم که با سماجت آنها روبرو میشود، به دادگاه میرود تا اجرای حکم را جلو بیندازد، اما...
دیدگاه کاربران نمایش تمام دیدگاه ها
دیدگاه خود را با سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
ـ خب خودت باید تصمیم بگیری.
ـ نمی تونم. واسه همینم اومدم پیش شما.
ـ خواهرشم تو رو دوست داره؟
ـ خیلی.
ـ می تونی فراموشش کنی؟
ـ نه
ـ خب پس برو باهاش عروسی کن دیگه.
ـ په اکبر چی؟
ـ تو می دونی اکبر واسه چی اون دختره رو کشت؟
ـ دوستش داشت
ـ آدم وقتی کسی رو دوست داره مگه می تونه بکشه؟
ـ نمی خواست بدنش به کس دیگه.
ـ تو اگه جای اکبر بودی چیکار می کردی؟ تو هم دختره رو می کشتی؟
ـ فراموشش می کردم.
ـ پس آدمی که عاشق یه نفره می تونه فراموشش کنه. می تونه؟! اگه میشه تو هم خواهر اکبر رو فراموش کن.
ـ نه. نمیشه.
ـ شاهینُ یادته تو؟
ـ آره
ـ می دونی چرا قتل کرده بود که؟
ـ پول طلبکار مادرش رو نداشتن بدن مجبور شدن یارو طلبکاره رو بکشن.
ـ آره. شاهین بابا نداشت. عاشق مادرش بود. نمی خواست مادرش بخاطر بدهی سنگین چند سال بیفته تو زندون. طاقتش رو نداشت. طلبکاره رو کشت که مادرش رو از دست نده. تو میگی کار خوبی کرد؟
ـ نه.
ـ تو اگه جاش بودی چیکار می کردی؟ طلبکاره رو میکشتی یا مادرتو فراموش می کردی؟
ـ مادرم رو فراموش می کردم.
ـ پس میشه کسی رو که عاشقشی فراموش کرد!
ـ نه نمیشه! من نمی تونم!
ـ آدم راجع به بقیه خیلی راحت می تونه بگه فراموشش کن. قاضی هایی هم که حکم اعدام اکبر و شاهین و این برو بچه ها رو دادن همین فکر رو می کردن.
ـ من چیکار کنم آقای غفوری؟
ـ من اگه جای تو بودم خواهر اکبر رو فراموش می کردم اما ممکنه یه روزی عاشق بشم خودم هم نتونم فراموش کنم. حتی به قیمت مرگ یه آدم دیگه باشه ...
اخوند:حاجی اگه قصاص نکنی ثواب داره
فرامرز قریبیان:چیزی که ما فقیر بیچاره ها زیاد داریم ثوابه
تحلیل و دل نوشته برای شاهکار فرهادی، شهر زیبا
(هشدار: متن حاوی اسپویل است)
نوشتن از شهر زیبا، کار ساده ای نیست! مگر می شود وقتی از هم سو نشدن علاقه ی خواهری با عشق پاک سخن به میان آید، نوشتن ساده باشد؟! مگر می شود وقتی قرار است میان زندگی برادر و عشق پاک کسی که می تواند برادرت را از مرگ نجات دهد، یکی را انتخاب کنی، پاهایت سست نشود و زانوهایت خم نشود! در انتهای فیلم ترانه پاهایش سست شد و نشست، هر چند خواسته باشد پنهان شود! باید خواهر باشی تا بفهمی! باید برادر باشی تا اشک های بی صدای خواهرت در هنگام نگرانی هایش برایت را دیده باشی!
مگر می شود وقتی قرار است میان رفاقت و عشق پاک یکی را انتخاب کنی، بغض نکنی و فریاد نزنی! باید رفیق شش دانگ باشی تا بفهمی!
فیلم سراسر بغض های گاه و بی گاه این مگر میشود هاست! و چه زیبا فرهادی آن را به تصویر کشیده است ...
رقص در غبار فرهادیم بذارید آرشیوتون (آرشیومون ) کامل بشه من این فیلمو اورجینال دارم ولی رقص در غبار فیلمش گیر نمیاد ، فیلم نفس عمیق پرویز شهبازیم تقریبا نایابه ... این جور فیلما رو بذارید لطفا
یکی از زیباترین و دلنشین ترین فیلم های ایرانی هستش که دیدم ...سادگی فیلم خیلی لطیفِ ، خیلی زلالِ
یکی از صحنه هایی که همیشه به یادم میمونه وقتیِ که ترانه علیدوستی وقتی میخواد با اکبر بره بیرون ناخناشو لاک میزنه...اصلا حس این فیلم جداس...خیلی زیبا خیلی
اگه میتونید خواهش میکنم فیلم رقص در غبار که اولین اثر سینمایی آقای فرهادی هست رو هم بذارید. خیلی ممنون
خیانت سینمای ایران به فرهادی اینجا بود که این فیلمو ممنوع الپخش کردنو برا جوایز جهانی نفرستادن وگرنه حق این فیلم اسکاره چون به نظر من بهترین فیلمش همبنه....
ساعت ۲ شب گفتم ۵ دیقشو بذارم ببینم چجوریه. ساعت ۳:۳۰ فیلم تموم شد! نمی تونستم از جلوی مانیتور تکون بخورم. ده دیقه همینجوری گذشت. نزدیکای ساعت چهار صب فیلمو برای بار دوم دیدم. الان حدود ۲۴ ساعت میگذره و سکانس های این فیلم هنوز جلوی چشمام رژه میرن.