نه سال پيش، بين «جسي» و «سلين» يک رابطه عاطفي شکل گرفت و پس از آن قرار گذاشتند که شش ماه بعد يکديگر را ملاقات کنند، ملاقاتي که البته هرگز اتفاق نيفتاد. اکنون جسي به خاطر کتاب جديدش در اروپا به سر مي برد، کتابي که در آن خاطراتش با سلين را بازگو کرده است و هنگامي که در يک کتاب فروشي کوچک در شهر پاريس حضور دارد بار ديگر با سلين رو به رو مي شود و براي هر دو آنها احساسات گذشته دوباره تداعي مي شود. البته جسي يک ساعت بيشتر فرصت ندارد چراکه بايد به فرودگاه برود ولي از تمام اين فرصت براي بودن در کنار سلين و صحبت کردن با او استفاده مي کند...
نه سال پيش، بين «جسي» و «سلين» يک رابطه عاطفي شکل گرفت و پس از آن قرار گذاشتند که شش ماه بعد يکديگر را ملاقات کنند، ملاقاتي که البته هرگز اتفاق نيفتاد. اکنون جسي به خاطر کتاب جديدش در اروپا به سر مي برد، کتابي که در آن خاطراتش با سلين را بازگو کرده است و هنگامي که در يک کتاب فروشي کوچک در شهر پاريس حضور دارد بار ديگر با سلين رو به رو مي شود و براي هر دو آنها احساسات گذشته دوباره تداعي مي شود. البته جسي يک ساعت بيشتر فرصت ندارد چراکه بايد به فرودگاه برود ولي از تمام اين فرصت براي بودن در کنار سلين و صحبت کردن با او استفاده مي کند...
دیدگاه کاربران نمایش تمام دیدگاه ها
دیدگاه خود را با سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
اخه من میخوام بدونم این دیالوگارو از کجا پیدا کردن فوقالاده است.هیچ موقع نمیتونی همه چیز ی نفر باشی همونطور که هیچ کسی نمیتونه همه چیز تو باشه
یکی از بهترین و عمیق ترین فیلم هایی که میشه در سبک رومانتیک دید !
یه توضیح کوتاهو برداشت شخصی در مورد این سه گانه:
(خطر اسپویل فیلم ! )
---------------------------------------
*در فیلم پیش از طلوع
ما با یک عشق رومانتیک ایده آلیستی رو به رو هستیم و دو جوونی که برداشت شون از زندگی بیشتر تئوریک و ایده آل هست، جوون هایی که به عشق و امید ایمان دارن و باور دارن که میتونن دنیا رو تغییر بدن و همچنین عشقشون رو زنده نگه دارن و طبق قولی که در انتهای فیلم بهم میدن بعد از ۶ ماه همدیگه رو دوباره ببینن و در مورد آینده شون برنامه ریزی کنن ...
*در فیلم پیش از غروب
بعد از ۹ سال، ما سلین و جس رو میبینیم که بالغ تر شدن، هر کدوم تو شغلشون موفق هستن، جس ازدواج کرده و بچه دار شده و همچنین سلین هم در یک رابطه متعهدانه با یک عکاس جنگی هست. تو این فیلم دو جوونی به تصویر کشیده شدن که در اوایل ۳۰ سالگی هستن و دیدگاهشون به زندگی عینی تر شده و ایده آلیستی سابق (فیلم پیش از طلوع) رو ندارن و از دغدغه های اون سن از جمله کار و پول و ... هم گذشتن، و حالا در زندگیشون دنبال احساس رضایتی هستن که انگار کمش دارن، پس میخوان تغییری ایجاد کنن و به سمت حالت دلخواهشون که در ادامه فیلم میبینیم و چیزی جز باهم بودن نیست، حرکت کنن.
*در فیلم پیش از نیمه شب
ما بعد از ازدواج جس و سلین با چالش های زندگی مشترک به طور کاملا واقعی رو به رو هستیم، خستگی زوج ها از هم، توقعات متفاوت، وفاداری، تردید و ...
-------------------------------------------
در واقع این سه گانه با یک عشق رومانتیک ایده آلیستی شروع میشه و هرچقدر که جلوتر میره (قسمت به قسمت) به بلوغ میرسه و به واقعیت نزدیکتر میشه. به طور کلی فکر میکنم نظرات افراد در مورد علاقه شون به این سه گانه در این سه دسته خلاصه میشه:
۱- افرادی که از قسمت اول خوششون میاد بیشتر به ایده های رومانتیک و فانتزی عشق علاقه دارن و زیاد از واقعیت و نیمه تاریک عشق خوششون نمیاد.
۲- افرادی که از قسمت دوم خوششون میاد بینا بینی هستن، هم به عشق اعتقاد دارن، هم به واقعیت، ولی وزنه ی عشق بیشتره
۲- افرادی که قسمت سوم رو ترجیح میدن، برای واقعیت سهم بیشتری قائل هستن، گرچه به عشق هم بی اعتقاد نیستن !
این سه گانه عالین ... به خصوص این قسمتش .. اصلا از دیالوگ های بلندشون و فضای خلوتشون خسته نمیشید... وقتی خانم توی فیلم صحبت می کرد فکر می کردم یکی داره درونم بلندبلند فکر می کنه ، شاید این یه حس مشترک باشه بین خیلی هامون
فیلمش باحال بود مخصوصا دیالوگ های ایتان هاوک
به نظر من قبلی قشنگ تر بود
کلا هر چیزی به نظر من یکش تا حالا قشنگ تر بوده
دوس دارم این مجموعه فیلمو به نظرم اولیش بهترینشه
یه سوال این فیلم با این سکانسهای طولانی کارگردان چ جوری کات میده؟ چون اگه بخاد دوباره تکرار کنه حداقل چهل دقیقه رو باید دوباره بازی کنن
شاهره این فیلم شاهکار یک ساعت و نیم با دو نفر همراه میشی بدون این که گذر زمان رو بفهمی
من تو این فیلم خودم و جای مرد می دیدیم
بازی های دو نقش اصلی خیلی به دلم نشست. یه صمیمیت خاصی داره. میشه عشق رو تو چشماشون دید