داستان زندگی املی در این فیلم از پیش از تولدش به نمایش گذاشته میشود یعنی با نمایش پروسه لقاح و پس از آن تشکیل یک جنین تا تولد املی. پدر و مادر املی دچار نوروزه هستند و حتی او را در آغوش نمیگیرند. او با همین تنهایی بزرگ میشود و خانه را ترک میکند و به پاریس میرود.
داستان زندگی املی در این فیلم از پیش از تولدش به نمایش گذاشته میشود یعنی با نمایش پروسه لقاح و پس از آن تشکیل یک جنین تا تولد املی. پدر و مادر املی دچار نوروزه هستند و حتی او را در آغوش نمیگیرند. او با همین تنهایی بزرگ میشود و خانه را ترک میکند و به پاریس میرود.
تمام ژانر های مربوط به این اثر:
تمام ژانر های مربوط به این اثر:
دیدگاه کاربران نمایش تمام دیدگاه ها
دیدگاه خود را با سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
به نام خدا
با سلام
راجع به فیلم در یک کلمه باید گفت این فیلم سوای جذابیت های خاص سینمای فانتزی و رئال جادوئی مخصوص ادم ها درون گرا است همین ادمهایی که تو اروپا و امریکا زیاد ترن و اینجا چون همیشه سرشون تو کتاباشون فیلماشون یا اهنگاشونه هر فحش و لقبی بهشون میگیم همون ادم هایی که تو مدرسه ها یه دوست بیشتر ندارن همیشه تنهان و با خودشون خلوت کردن این فیلم زندگی یه درون گرای حسی-عاطفیه گرچه منطقی ها و شهودی ها هم باهاش ارتباط می گیرن ولی اگه درون گرا نیستید و اگه از فیلم بدتون اومد خب برین بیرون این فیلم زندگی درون گرا هاست ادمایی که بغل شمان می خوان بهشون پرداخته بشه و قشر گسترده متفکرا و شعرا و دانشمندای جهانن تو همشون این احساسای قشنگ هست همشون این خاطرات رو دارن و این بخشی از زندگی همشونه شما چیکار می کنید میاین و می نویسین مزخرف بود؟ چون شما پنجاه تا دوست داشتین که باهاشون صفا کنید و درون گرا ها به دلایل مختلف تنها بودن و این جوری زندگی می کنن مزخرفن ؟؟!
اونایی که می خوان بدونن فیلم چیه اگه اونجوری که بالا گفتم تنها بودین اگه روز می شمرید واسه روزی که تو خونه تنها باشید اگه وقتی تنهایید یه عالمه سرگرمی باحال دارید اگه وقتی میرید کنار رودخونه هیچی قشنگ تر از این نیست که سنگای صافو پیدا کنید و به صورتتون لپاتون یا لباتون بمالید اگه تنها تو مترو یا اتوبوس با دستتان پالادیو جنکیس یا هر قطعه از بهتوون شوپنهاور باخ یا موتزارت و .... را میزنید اگه سرگرمیتون تو جامه نشستن و خیالبافی درباره ادمای دورو بره اگه.....
ببینینش زندگیتونه
اگه تو خونه یک ساعت می شینین حوصلتون سر میره می خواین مدام با یک در ارتباط باشین بگپین خب انتظار معجزه از این فیلم نداشته باشین شما از زندگی ادمای تو این فیلم هیچی نمی فهمین
(مگر این که روانشناسی خونده باشین)
والسلام
و ببخشید اگه پر حرفی شد
چهره امیلی یکی از دوست داشتنی ترین چهره هایی بود که برای همیشه تو ذهن آدم میمونه
همون یه صحنه از اخرای فیلم که تو اشپزخونه در حال درست کردن کیکه و خیالبافی درباره نینو که گربش میاد تو به ۱۰۰۰ تا از فیلمای درپیت هالیوودی الان می ارزه . ۱۰ از ۱۰
برو دنبالش.....
اگه نری قلبت سفت و سخت میشه.
همین دو جمله برای توصیف فیلم کافیه.
این فیلم برای من که به شدت درون گرا هستم یکی از بهترین تجربه های زندگیم بود مخصوصا با بازی عالی تاتو و موسیقی متن فوق العادش. بنده که خیلی لذت بردم ۱۰/۱۰
از اول تا اخر فیلم لبخند رو لبات میمونه ...:)
در مورد موسیقی فیلم املی، که میشه گفت خودش به یکی از شخصیتهای فیلم تبدیل شده...
یان تیرسن در این اثر موفق شد چشم‌های بازیگوش، کنجکاو و دوست‌داشتنی املی را به موسیقی تبدیل کند...
موسیقی املی رسما برای این شخصیت و مطابق با کارهای عجیب‌وغریب او پیش می‌رود... و به گونه ای ست که در آن هم می‌شود عشق را پیدا کرد، هم کودکی و هم کنجکاوی را... او دخترانگی املی را با صداهای کوتاه بلز نشان داده است که لحن سرخوشانه و کودکانه‌ی شخصیت را به زبان موسیقی بازگو می‌کنند... و شیطنت‌هایش هم در صدای این ساز و هم در فرم انتخابی برای آن نمود پیدا می‌کند...
خیلی‌ها دلیل موفقیت این موسیقی را در به‌هم‌آمیختگی موسیقی شاد با موسیقی غم‌‌انگیز می‌دانند که به صورتی زیبا و نامحسوس اتفاق افتاده است... این مسئله باعث می شود موسیقی قدرت ماندگاری بالاتری پیدا ‌کند، چرا که لحظه‌های بیش‌تری می‌شود آن‌ها را شنید و به یاد آورد...
از دیگر ویژگی‌های مهم موسیقی این فیلم استفاده‌ بسیار غنی از ساز آکاردئون است... ما وقتی از فرانسه و به‌خصوص پاریس حرف می‌زنیم، موسیقی که به ذهن‌مان می‌آید با صدای آکاردئون گره خورده است... تصویری که از این شهر داریم با تصویر کافه‌ها و سنگ‌فرش‌ خیابان‌ها و برج ایفل که از هر گوشه پیداست یکی شده است... به‌علاوه‌ی یک دنیا آزادی و بی‌خیالی... چه پاریس را دیده باشیم و چه نه، این‌ها کم‌وبیش تصاویر احتمالی ما از فرانسه هستند... تیرسن هم وقتی با فیلمی مواجه می‌شود که بیش‌تر آن در فضای شهری فرانسوی با تمام ویژگی‌هایش می‌گذرد، ترجیح می‌دهد سراغ همان عناصر مشخص برود و موسیقی را برای همان مختصات بنویسد... موسیقی که با وجود داشتن این مواد اولیه، بوی تازگی و خلاقیت همه جای آن را پر کرده است...
فرانسه، پاریس، کافه، رود سن، شانزلیزه، نوازندگان دوره‌گرد خیابانی، قهوه، سیگار، ایفل، بی‌خیالی و خیلی چیزهایی از این دست، احتمالا تصاویری هستند که با شنیدن موسیقی املی از جلوی چشم‌تان رد می‌شوند... چشم‌‌های گرد و مشکی و حالت موهای املی را هم باید به این تصاویر اضافه کنید...
برگرفته از ماهنامه سینمائی فیلم
اسم این فیلم باید SoundTracks می بود