فیلم درباره مردی است که در حومهٔ شهر تهران، با اتوموبیلش دنبال کسی میگردد که تقاضای پردردسر او را در ازای دریافت ۲۰۰هزار تومان پول انجام دهد...
فیلم درباره مردی است که در حومهٔ شهر تهران، با اتوموبیلش دنبال کسی میگردد که تقاضای پردردسر او را در ازای دریافت ۲۰۰هزار تومان پول انجام دهد...
دیدگاه کاربران نمایش تمام دیدگاه ها
دیدگاه خود را با سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
چطور میتونی از مزه ی یک گیلاس بگذری؟
بالاخره امروزموفق شدم این فیلم روببینم به بهانه فوت استادکیارستمی
واقعافیلم قشنگی بودوازسینمای ایران لولش خیلی بالاتربوداحساس خیلی خوبی پیدامیکردم وقتی حرف های آقای باقری تواین فیلم رومیشنیدم.
يك توضيح كوچك
اسپويل...
کارگردان از عنصر جاده به عنوان نمادی از زندگی استفاده می کند و در یک سکانس بر سر یک دو راهی معنای زندگی را از دیدگاه خود بیان می کند ، وقتی بدیعی با باقری سوار ماشین هستند و بدیعی قصد دارد او را به محل کارش برساند برای انتخاب مسیر بدیعی از باقری جویای مسیر میشود او در جواب به مضمون اینکه این مسیر که میگویم دشوار است ولی زیباست در اوج سادگی کارگردان دیدگاهش را نسبت به زندگی بیان می کند ، او زندگی را چون راهی می بیند که انسانها آن را طی میکنند و در طی طریق این راه عنصر ِدشواری عاملی است که ما را در پیمودن آن همیشه دچار شک و تردید می کند.
بخشي از يك نقد نوشته ي علي پيرنيا
کیارستمی عزیز تو در تاریخ ۱۴-۰۴-۱۳۹۵ کره زمین رو بدرود گفتی، امیدوارم تو زندگی جدیدت باز هم فیلم بسازی،شاید بعد مرگم فرصتی پیش اومد تا باز فیلم هاتو ببینیم تا باز فیلم بسازی. کی میدونه اونور چه خبره ؟
مرسی که ساعت هایی از زندگیمو با فیلمهات پر کردی و منو به دنیای خودت بردی، باعث شدی فکر کنم، بخندم، آروم بگیرم و در نهایت بهت افتخار کنم
خیلی از ماها بهت افتخار میکنیم حتی اگه فراموشت کنیم
روحت شاد مرد بزرگ ...
که اگر داوران جشنواره یا یکی از منصوبانشان فارس زبان بودند یا فارسی صحبت کردن را شنیده بودند و یا لااقل فارسی را به دلیل هم قاره بودن با زبان های خاور دور هم آوا نمی پنداشتند ، پشکل زیتونی هم از سرش زیاد بود چه برسد به نخل طلا.
نمیدونم چرا نمیتونم فیلم یا سریال ایرانی نگاه کنم :(
دریغا که این کارگردان بزرگ امشب فوت کرد...
ممنون بخاطر تمام لحظه های زیبایی که در فیلمهایت ایجاد کردی....و ما لذت بردیم. بدرود آقای کیارستمی