ملوين يودال (نيکلسن)، نويسنده ي داستان هاي عاشقانه، مردي است سخت وسواسي، بي حوصله و کج خلق. زندگي او از اين رو به آن رو مي شود چرا که از يک طرف همسايه اش در بيمارستان بستري شده و او ناگزير به نگه داري از سگ او شده است. و از طرف ديگر بايد به حل مشکلات «کارول» (هانت) پيشخدمت کافه اي که او بدان رفت و آمد دارد، کمک کند. «کارول» طاقت تحمل «ملوين» را دارد و «ملوين» نيز به «کارول» بي علاقه نيست...
ملوين يودال (نيکلسن)، نويسنده ي داستان هاي عاشقانه، مردي است سخت وسواسي، بي حوصله و کج خلق. زندگي او از اين رو به آن رو مي شود چرا که از يک طرف همسايه اش در بيمارستان بستري شده و او ناگزير به نگه داري از سگ او شده است. و از طرف ديگر بايد به حل مشکلات «کارول» (هانت) پيشخدمت کافه اي که او بدان رفت و آمد دارد، کمک کند. «کارول» طاقت تحمل «ملوين» را دارد و «ملوين» نيز به «کارول» بي علاقه نيست...
تمام ژانر های مربوط به این اثر:
تمام ژانر های مربوط به این اثر:
دیدگاه کاربران نمایش تمام دیدگاه ها
دیدگاه خود را با سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
این فیلمم مثل سمنو میمونه ... یا خیلی باهاش حال میکنی ... یا کلا حالت ازش بهم میخوره ...
من سمنو دوست ندارم ولی خیلی با این فیلم حال کردم
نقد فیلم
به نظر من فیلم از لحاظ ساختار سینمایی که اساسش بر فیلمنامه و کارگردانیست خیلی ضعیف است و حتی بازیهای دو شخصیت مرد و زن فیلم (که خیلی خوبه) حروم میشه و فیلم به نظرم تنها روی این دو می ایستد و گرنه دارای نقص های عجیب و غریبیست.
اصلا شخصیت سایمون(همسایه ملوین) پرداخت درستی ندارد و من به هیچ عنوان نمی شناسمش. نه هنرش نه نحوه ی زندگی خاصش و نه سگش و نه از دست دادن همه ی اینها و نه به دست اوردن همه ی اینها در اواخر فیلم، یعنی احیا شدن دوباره اش.همه ی اینها دارای اشکالات فراوان است . مثلا اهمیتی که سگش برایش دارد زیاد روش کار نمیشه و اینکه چرا در عرص دو یا سه روز اون سگ بیشتر به ملوین میل پیدا میکند خوب این به لحاظ سینمایی اشکال محسوب می شود. و اون احیا شدن آخر فیلم که برای سایمون اتفاق می افتد هم خیلی دفعیه همانظور که ویران شدنش دفعی بود.
خود ملوین هم شخصیت پردازی درستی ندارد و تقریبا تعریف درستی کارگردان از ایشان به نمی دهد.مورد اصلی رو اول از همه میگم خودش میگه که خانم کارول تمام زندگی من رو تحت تاثیر قرار داد واز انجا به بعد من کارهایی که نمی کردم رو دارم انجام میدم مثل کپسولو.... خوب همینجا مشکل اول فیلم هست من این اثر گذاری رو درک نمی کنم.یعنی روند این تاثیر گذاری در فیلم اگر نگم نیست اما به شدت ضعیف و حتی دفعی است. چون یک شخصیت به شدت وسواسی نسبت به هر لمسی چه انسان چه سگ و .... و اون عادات عجیب و غریب خاص خودش که در فیلم می بینیم باید به همان دقت روند تاثیر پذیرفتنش نسبت به عشق یک زن را هم ببینیم که این در فیلم غایب است و این شخصیت را ناقص می کند و اشکال از فیلم نامه است.یا خیلی کارای دیگه میکنه که بهش نمی خوره ........ نمیشه همشو گفت.....
شخصیت کارول هم زیاد برای من شرایط زنگیش و عکس العملهاش روشن نیست و به نظرم از عهده ی در آوردن یک شخصیت جمع و جور و یک دست کارگردان ناتوان است.و اون حسی که در ملوین ایجاد میکنه زیاد در این زن من نمی بینم و نمی تونم حس ملوین به او را در آن حد عمیق درک کنم.ولی با این وجود چون از اون دوتای دیگه پیچیدگی زندگیش کمتره کمی بهش نزدیک می شویم ولی اون دو تا بدلیل حالت پیچیده ای که دارند باید بهتر روشون کار می کرد.
در مجموع به نظر من فیلم ناتوان است از بیان مقصود خود و در چند جایی هم شعاری می شود.
نمره ۵ از ۱۰
اصلا عکس جک رو پوستر باشه ونیگا نکنی؟
این اخره کفره
دو نفر هستن که اگه بشینن جلو دوربین وبهش زل بزنن حداقل باید ۸ رو بگیره
۱.ال پاچینو با چشم های جادوییش
۲.جک با خنده های جادوییش
به لطف بازیه بینقص جک نیکلسون یه درام عاشقانه ی دوست داشتنی شد
بازی جک نیکلسون در این فیلم یکی از معجزه های تاریخ سینماست
عالی بود عالی یکی از بهترین درام های عاشقانه ای که دیدم.
واقعا این چه قدرت بازیگری که این عجوبه داره(جک نیکلسون)که از اون روانی ترسناک توی Shining تبدیل میشه به همچین موجود دوست داشتنی.
به خودم میبالم که توی دوره ای هستم که این بازیگر بزرک زندگی میکنه... با تمام وجود نیکلسون دوست دارم.
به نظرم فوقالعادس این فیلم
داستان خیلی زیبایی داره با بازیهای بسیار خوب.....از اون فیلماست که بعد دیدنش حال خوبی بهتونمبده...خودتون رو از دیدنش محروم نکنید
و این نیکلسون تمام ناشدنی