در دير دورافتاده اي در مرز مقدونيه و آلباني، کشيشي جوان (کولن) به دختري (ميتفسکا) که از دست مرداني مسلح گريخته پناه مي دهد. چهره ها: لندن. «الکساندر» (سره بدزيا)، عکاسي معروف خبري و جنگي اهل مقدونيه از دوستش «آن» (کارتليج) مي خواهد که در سفر به زادگاهش او را هم راهي کند. اما زن مي گويد که به خاطر همسرش (ويلي يرز) نمي تواند. تصاوير: «الکساندر» به ده زادگاهش درمرز مقدونيه و آلباني مي رود. اما مردم او را نمي پذيرند.
در دير دورافتاده اي در مرز مقدونيه و آلباني، کشيشي جوان (کولن) به دختري (ميتفسکا) که از دست مرداني مسلح گريخته پناه مي دهد. چهره ها: لندن. «الکساندر» (سره بدزيا)، عکاسي معروف خبري و جنگي اهل مقدونيه از دوستش «آن» (کارتليج) مي خواهد که در سفر به زادگاهش او را هم راهي کند. اما زن مي گويد که به خاطر همسرش (ويلي يرز) نمي تواند. تصاوير: «الکساندر» به ده زادگاهش درمرز مقدونيه و آلباني مي رود. اما مردم او را نمي پذيرند.
دیدگاه کاربران
دیدگاه خود را با سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
شاهکار
یه فیلم به سبک روایت غیرخطی و منقطع پالپ فیکشن اما وسط جنگ بالکان و به شدت تلخ
جالبه که این فیلم ۲سال زودتر از پالپ فیکشن ساخته شده (اما به دلایل فنی به جشنواره کن سالی که رقابت بین پالپ فیکشن و قرمز بود نرسید) ولی همه سینمای پست مدرن رو با تارانتینو میشناسن
البته ۲ماه بعد شیر طلایی جشنواره ونیز رو برد
برنده شیرطلایی ۱۹۹۴
درسته روایت غر خطیه این چه طرز خلاصه ست آخه؟