كارآگاه خصوصى ، « مايك هامر » ( ميكر ) ، شبى در بزرگراهى به « كريستينا بيلى » ( ليچمن ) برمىخورد كه در حال دويدن است . « هامر » او را سوار مىكند ، اما خيلى زود جلوى اتوموبيلش را مىگيرند ، او را بىهوش مىكنند و « كريستينا » را مىكشند . « هامر » جان به در مىبرد و كنجكاوانه به تحقيق دربارهى ماجرا مىپردازد ...
كارآگاه خصوصى ، « مايك هامر » ( ميكر ) ، شبى در بزرگراهى به « كريستينا بيلى » ( ليچمن ) برمىخورد كه در حال دويدن است . « هامر » او را سوار مىكند ، اما خيلى زود جلوى اتوموبيلش را مىگيرند ، او را بىهوش مىكنند و « كريستينا » را مىكشند . « هامر » جان به در مىبرد و كنجكاوانه به تحقيق دربارهى ماجرا مىپردازد ...
دیدگاه کاربران
دیدگاه خود را با سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
بوسه مرگبار... از بهترین نوآرهای سینما.
چقد شروع این فیلمو دوس دارم.
مرا مرگبار ببوس، یا بوسه ی مرگبار...
شروع فیلم تکان دهنده س و این کشش رو تقریبن تا انتهای فیلم حفظ می کنه. یک فیلم نوار خوش ساخت (فیلمبرداری عالی، نورپردازی فوق العاده، فیلمنامه ی دقیق و عالی بجز پایان بندی سفارشی فیلم.) فیلمنامه هم از روی یکی از رمانهای میکی اسلاپیس ساخته شده. و البته بازیها بخصوص کاراگاه خصوصی و دوست دخترش در یه نقش فرعی عالیه. ولی پایان بندی فیلم با توجه به سال ساخت فیلم تقریبن قابل پیش بینیه، البته اگه آشنایی با دوره مک کارتیسم داشته باشید. یه جورایی پایان بندی فیلم، تماشاگر رو سرخورده می کنه، تقریبن مثل پایان بندی جیب بری در خیابان جنوبی. اما حتا با وجود پایان بندی ضعیف فیلم فوق العاده ایه!
و یه نکته برای عاشقان تارانتینو و پالپ فیکشن::
تارانتینو گفته با الهام از سکانس پایانی فیلم، یکی از نماهای معروف پالپ فیکشن رو ساخته (توضیح بیشتر یعنی لو رفتن پایان فیلم آلدریچ!)
اين فيلم شروعي طوفاني داره و از همون ابتدا فضاي معماييش رو نشون ميده و تقريبا اين روند رو تا ماقبل يك سوم پاياني فيلم حفظ ميكنه اما در يك سوم پاياني فيلم به شكل عجيبي پيچيده مي شود و پايان بسيار سطحي هم داشت.
یه فیلم پلیسی عالی . حتما ببینید.