
دهه ۸۰، در کشور انگلستان پسر جوانی به نام ویل پرادروف در میان گروهی مذهبی که دور از اجتماع زندگی میکنند بزرگ میشود. در این گروه تلویزیون و موسیقی شدیدا ممنوع است اما هنگامی که ویل برای اولین بار فیلمی به نام «رامبو : اولین خون» را میبیند، افکارش کاملا دگرگون میشود و تصمیم میگیرد به همراه یکی از اشرار مدرسه به نام لی کارتر به ارتش ملحق شود تا حماسه رزمی خود را بسازد.

آرتور دنت که در انگلستان زندگی می کند يکروز صبح که از خواب بيدار می شود با اتفاق عجيبی روبرو می شود : بولدوزرها تا چند دقيقه ديگر خانه او را با خاک يکسان خواهند کرد . او سپس متوجه می شود که دوست قديمی اش فورد ، يک موجود فضائی بيگانه است که برای تفريح به کره زمين آمده است و در ادامه نيز در می يابد که به زودی کره زمين بمنظور احداث يک بزرگراه بين کهکشانی توسط موجودات فضای بدذاتی به اسم ووگونها نابود خواهد شد . آتور تصميم می گيرد بهمراه فورد عازم يک سفر کهکشانی شود و در اين سفر رئيس جمهور کهکشان و تريليان که آخرين زن زمينی است و نيز يک آدم آهنی افسرده با آنها همراه می شوند و ...