در روزی که جنگ جهانی دوم پایان یافت،"جیمی" موسیقیدانی خودخواه با "فرانسین" خواننده ای جوان آشنا می شود.رابطه آنها تبدیل به عشق می شود در حالیکه برای بهترین شدن در حرفه خود تلاش می کنند...
«تراويس بيکل» (دنيرو) که سابقا در ويتنام تفنگدار دريايي بوده، در نيويورک راننده ي تاکسي مي شود و چون دچار بي خوابي مزمن است فقط شب ها کار مي کند. تباهي و فسادي که دوروبرش در شهر مي بيند، مايه ي ناآرامي و آشفتگي او است...
«آلیس گراهام» (برستین) بیش تر وقتش را به میانجی گری میان شوهر عبوسش، «دانلد هایت» (بوش)، و پسر یازده ساله ی بازیگوش شان، «تام» (لوتر) می گذراند. تا این که «دانلد» در سانحه ای کشته می شود و «آلیس» تصمیم می گیرد به دنبال آرزوی دیرینش، خوانندگی، برود.