داستان درمورد پدری هست که بعد از طلاق گرفتن از زنش می خواهد از شهر نیویروک به حومه شهر نقل مکان کند تا بتواند زندگی بهتری را برای دختر ۱۶ ساله اش فراهم کند و...
بری ماندی، پس از اینکه به خانه اش دستبرد می زنند و جواهرات خانوادگی اش می دزدند، اما این تنها مشکلش نیست، بلکه او به یک دادگاه احضار شده است که یک زن ادعا می کند با او رابطه داشته است، اما بری چیزی یادش نمی آید...