
قرن نوزدهم میلادی، جایی در فلسطین، «رابین هود» (الوز) از زندان فرار می کند و با شنا خود را به انگلستان می رساند، بلافاصله باخبر می شود که حکومت ملک شان را مصادره کرده و تمام خویشاوندانش به قتل رسیده اند. «رابین» نیز شورشی را علیه «شاهزاده جان خبیث» (لوییس)، به راه می اندازد...

صبحي در ماه ژوئن. مردي (داگلاس) که در يکي از بزرگراه هاي لس آنجلس در ترافيک گير کرده، اتومبيلش را رها مي کند و به طرف شهر به راه مي افتد. او مي خواهد خودش را به خانه ي همسر سابقش (هرشي) که با دخترشان زندگي مي کند برساند. اما در طول راه مجبور مي شود تا بيشتر و بيشتر به خشونت متوسل بشود.

در قلب پایتخت کشور، در یکی از محکمه های دولت ایالات متحده، مردی هر کاری می کند تا شرفش را حفظ کند و مردی دیگر هر کاری می کند تا حقیقت را دریابد. «دانیل کافی» وکیل تازه کار نیروی دریایی است و بایستی در دادگاه از دو سرباز نیروی دریایی دفاع کند. آنها به قتل متهم هستند اما ادعا می کنند که به دستور فرمانده عمل کرده اند.