
جنگ ميان دو طايفه ي «سرخ ها» و «سفيدها» قرن هاست که ادامه دارد و کشته هاي زيادي بر جا گذاشته است. هر دو طايفه وقتي از وجود گنجي با ارزش در شهر متروکه ي يودا مطلع مي شوند به آن جا نقل مکان مي کنند. در چنين اوضاعي، غريبه اي (ايتو) وارد شهر مي شود که تيرانداز بسيار ماهري است و هر گروهي که سهم بيش تري از گنج را به او پيشنهاد کند در اختيارش خواهد گرفت...

ژاپن، ۲۵۰ سال پیش. "سوئتسو" پولشویی است که توسط سامورائی بی رحمی به نام "شینزائمون" کشته می شود. جسد او در یک رودخانه رها می شود. بر اساس افسانه کسانی که در رودخانه غرق شوند دیگر نجات نخواهند یافت. بیست سال بعد، پسر خوش چهره "شینزائمون" با دختر "سوئتسو" برخورد کرده و عاشق او می شود...

ژاپن. «يوکو» (ماکي)، مددکار اجتماعي، به عيادت «اما» (زابريسکي) زن بيمار و بستري امريکايي مي رود اما موجودي شبح گونه به او حمله مي کند. «کارن» (گلار)، دانشجوي مبادله اي امريکايي که با محبوبش، «داگ» (بر) در توکيو زندگي مي کند، قرار مي شود که جاي «يوکو» را بگيرد. اما پس از مدتي «کارن» متوجه مي شود که خانه ي «اما» را اشباحي خطرناک اشغال کرده اند...