

داستان زنی است که با سرطان دست و پنجه نرم می کند و در این مدت حوادثی برایش پیش می آید که داستان فیلم را می سازد.او فردی منظم و قانون مدار است که دوست دارد این عادت را ترک کند ، همچنین او با همسر و فرزند خود دارای اختلافاتی است که از همان عدم قانون مداری سرچشمه می گیرد.او دوست دارد فرزند خود را به بهترین نحو تربیت کند تلاشهای زیادی در این راه می کند همچنین دارای یک برادر عاشق طبیعت و کره ی زمین است که چیزی جز ته مانده ی غذای دیگران نمی خورد.

دهه ۱۹۶۰، ليورپول. جاد کارگر بندر به قصد يافتن پدر گمشده اش راهي نيويورک مي شود. دست تصادف دختري زيبا به نام لوسي سر راه وي قرار مي دهد و اين دو نفر دلباخته يکديگر مي شوند. لوسي از فعالان جنبش صلح خواهي است و جاد نيز کم کم جذب ايده هاي وي مي شود. اين زوج خيلي زود تحت تاثير دکتر رابرت و آقاي کيت در کوچه هاي گرينويچ ويليج پرچم عصيان برافراشته و دامنه اعتراضات مدني ر تا ديترويت گسترش مي دهند. اما احضار مکس-برادر جاد- به سربازي و اعزام او به ويتنام باعث مي شود تا اين زوج با واقعيت هاي زميني تر، خشن تر و تلخ تري آشنا شده، مبارزه براي خاتمه دادن جنگ ويتنام را آغاز کنند...

داستان فیلم در دهه های سی و چهل میلادی و در کشور ژاپن اتفاق می افتد. در این زمان دولت ژاپن از نظام مستبد امپراتوری به کشوری دموکراتیک و خواهان صلح تبدیل شده است. چیو (سوزاکا اوگو) دختر بچه ای است که در خانواده ای فقیر، در دهکده ای کوچک زندگی می کند. روزی والدین چیو به خاطر فقر بسیار چیو را به زنی که صاحب یگ گیشاخانه در توکیو است می فروشند و …