

داستان سریال در مورد مردی است که همسرش بدلیل مشغله کاری او و بچه را در خانه تنها گذاشته و حالا او باید از بچه مراقبت کند. وی حالا متوجه میشود که پدر بودن سختتر از آن چیزیست که فکرش را میکرد، بنابراین جهت در دست گرفتن کنترل اوضاع تصمیم میگیرد طبق برنامه ریزی های خاص پیش برود و...

معمار وینسنت استیونز; روانپزشک کریس وانوون؛ عوامل املاک و مستغلات لوک سیکورد و مارتی لندری؛ و برادر ناتنی کریس، فیلیپ ترانر، ازدواج کرده و بهترین دوستان هستند. وینسنت یک ساختمان کاملاً جدید طراحی کرده است و به او و دوستانش پیشنهاد میکند که یکی از پنتهاوسهای شگفتانگیز را به اشتراک بگذارند. این به آنها اجازه میدهد بدون نگرانی از نمایش هزینههای هتل در کارتهای اعتباریشان، با زنان دیگر ارتباط برقرار کنند. وقتی جسد زنی زیبا را پیدا می کنند که روی تخت زیر شیروانی بسته شده است، در مورد اینکه چه کسی مسئول است بحث می کنند و رازهایی فاش می شود که بر دوستی آنها تأثیر می گذارد.


سریال به خانواده های «جی پریچت»، دخترش «کلر» و پسرش «مایکل» که همه در لس آنجلس زندگی می کنند می پردازد. «کلر» مادر خانه داری است که همسر «فیل دانفی» است و سه بچه دارد. جی با «گلوریا»، دختر جوان کلمبیایی ازدواج کرده است و به او کمک می کند تا پسر نونهالش را بزرگ کند. «مایکل» و پارتنرش «کامرون تاکر»، کودکی ویتنامی بنام «لیلی»، را به فرزند خواندگی گرفته اند.