

در آینده ای نزدیک پارکی فوق پیشرفته شبیه غرب وحشی طراحی شده است که ربات های انسان مانندی بنام "میزبان" در آن وجود دارد. این ربات ها همگی از قبل برای اهداف مشخصی برنامه ریزی شده اند. افراد ثروتمند که در این پارک با نام "مهمان" شناخته می شوند در ازای پرداخت پول میتوانند از امکانات و ربات های این پارک بازدید و استفاده کنند. همه چیز سالها طبق برنامه پیش می رود و سرمایه گذاران این پارک تسلط کامل بر روی ربات ها دارند تا اینکه یک روز به دلیل نقص فنی در سیستم کنترل، ربات ها متوجه ماهیت واقعی خود شده و کم کم دست به شورش علیه سازندگان خود می زنند...

در فیلم روز استقلال ۲: تجدید حیات ۲۰۱۶ ، داستان ۲۰ سال پس از اتفاقات نسخه اول فیلم به وقوع می پیوندد. انسان ها که موفق شده بودند فضایی ها و بیگانگان را با تجهزیات اندک از زمین بیرون کنند، اکنون آنها با قدرتی فراتر از گذشته برای نابودی زمین برگشته اند. مهندس ماهواره ای دیوید لوینسون (جف گلدبلوم) متوجه می شود که یک کشتی مادر (وسیله نظامی بیگانگان) که ۳۰۰۰ متر گستردگی دارد در حال نزدیک شدن به زمین است تا لشکری عظیم از بیگانگان را در آن مستقر هستند را بر روی زمین پیاده کند. رئیس جمهور امریکا نیز گروهی آموزش دیده متشکل از حرفه ای ترین خلبانان را برای نابودی و آنالیز این وسیله به فضا می فرستد ولی …

«مایکل» که به تازگی از مدرسه نظامی به خانه بازگشته است ، مادر خود را شاد و خوشحال در حال زندگی با دوست پسر جدیدش می بیند ، اما هر چه بیشتر می گذرد و دو مرد یکدیگر را بیشتر می شناسند بیشتر نسبت به هم بدگمان می شوند ، مایکل با تکیه بر شواهد خود سعی دارد اثبات کند که ناپدریش یک قاتل قدیمی است...

“بن” راندل بهترین امدادگر گروه گارد ساحلی طی عملیاتی همکاران گروه و بهترین دوستش را از دست میدهد از این رو برای مدتی به مدرسه آموزشی امدادگران میرود.در این بین همیشه کابوس شب از دست دادن دوستش برای او میماند.همسر بن نیز به خاطر بی توجهی بن او را ترک میکند و میرود.بن تمام نیروی خود را برای آموزش گروه صرف میکند و در این میان یکی از شاگردان او جیک که از قهرمانان شنا هست شروع به شکستن رکوردهای بن میکند بن سعی میکند به لایههای زیرین زندگی جیک وارد شود و…

روزي پس از فردا، فيلمي راجع به حوادث جوي کره زمين است، «جک هال» کارشناس هواشناسي معتقد است که تا سال آينده يک عصر يخبندان بر روي کره زمين شکل مي گيرد. ولي او با دانشمندي انگليسي بنام «راپسن» آشنا مي شود که عقيده دارد روز حادثه خيلي زودتر از زمان پيش بيني شده است...