
هر تعطیلات "مارسل" و خانواده اش به کلبه خود در پروونس می روند.او تپه های این ناحیه را دوست دارد.پیش از رسیدن به کلبه آنها نزدیک به پنج مایل پیاده روی دارند.با کمک یکی از دوستان پدرشان که معلم است،آنها می توانند با میانبری از حیاط یک خانواده عجیب و وارد شدن به یک کانال راه خود را کوتاه کنند...

طی سرقت موفقیتآمیز بانکی در یک شهر ساحلی فرانسوی «مارک آلبوآ» (پوسه)، یکی از سارقان، کارمندی را میکشد و خود بهشدت مجروح میشود. رئیس گروه، «سیمون» (کرنا) ، «آلبوآ» را در یک کلینیک در پاریس مخفی میکند. بازرس پلیس، «ادوار کولمان» (دلون) به پیگیری این سرقت علاقهمند میشود …

«کوری» (دلون) پس از پنج سال حبس از زندان آزاد می شود. کمی بعد او با «ووگل» (ولونته)، خلافکار فراری، و «ژانسن» (مونتان)، پلیس سابق الکلی و تیراندازی چابک دست هم راه می شود. آنان با موفقیت چهار میلیون دلار جواهرات باارزش را از محل نمایش شان می دزدند و در این جا متوجه می شوند که مال خرشان معامله را برهم زده است...