«هالي اسپرينگز»، شهر کوچک ساکت و خواب زده اي در جنوب ميسي سيپي. پيدا شدن جسد «کوکي» (نيل)، پيرزن هشتاد ساله و به نوعي بزرگ خانواده، ميان افراد فاميل و دوستان باعث ايجاد عکس العمل هاي متفاوتي مي شود....
چهار مرد مسن که در حال تعریف داستان های ارواح برای یکدیگر هستند، ناگهان حضور روح دختری را تجربه می کنند که ۵۰ سال پیش به طور تصادفی غرق شده ...
یک سرباز جوان با سرخوردگی عمیقی از وحشت ویرانگر روح جنگ جهانی اول روبرو می شود...
"کاپیتان راکول توری" و فرمانده "پائول ادینگتون" بخشی از تلاش نیروی دریایی برای جذب نیروهای جدید و تلافی حمله ژاپنیها به "پرل هاربر" هستند. "توری" درگیری احساسی با یک پرستار داشته و از طرفی تلاش می کند رابطه اش را پسر خود را که یک افسر نیروی دریایی است بهبود بخشد...
«هومر» (داگلاس) گلهدار پير در ادارهى امور مزرعهى خود دچار مشكل است و «هاد» (نيومن)، پسر بىبند و بارش، به جاى كمك به او به دنبال نوش خوارى و زنان است...
«هالى» ( هپبرن ) در آپارتمانى در شرق منهتن با گربه اى كه نامى ندارد زندگى مى كند. روزى نويسنده اى به نام «پل» ( پپارد ) كه در همان آپارتمان زندگى مى كند و مورد حمايت مالى زنى مسنتر ( نيل ) قرار دارد، وارد زندگى «هالى» مى شود...
مارسیا جفریس، تهیه‌کننده رادیو، به لری رودز، خواننده موسیقی محلی، در رادیو قرار می‌دهد. لری تبدیل به یک ستاره می شود و از ستاره بودن خود برای منافع شخصی استفاده می کند...
يك فدراسيون سياره اى ، نمايندهاى به نام « كلاتو » ( رنى ) را همراه با روبات بزرگى به نام « گورت » به زمين مى فرستد تا به مردم زمين درباره ى آزمايشهاى هسته اى ويرانگرشان هشدار دهند . سربازى امريكايى به وحشت مى افتد و به سوى « كلاتو » شليك مى كند . اما « كلاتو » مانع از آن مى شود كه « گورت » زمين را نابود كند...
"هاوارد روارک" معماری آرمانگرا به دلیل ناهماهنگی طراحیهایش با تفکر موجود معماری از دانشکده اخراج می شود.او که به نظر کاری نمی تواند پیدا کند در نهایت نزد "هنری کمرون" مشغول بکار می شود.اما پس از چند سال "کمرون" از دنیا رفته و به "روراک" اخطار می کند اگر ایده هایش را تغییر ندهد این سرنوشت او نیز خواهد بود و...
