در آیندهای نزدیک در توکیو، در حالی که خطر وقوع زلزلهای مهیب وجود دارد، شوخی دو دوست با مدیر مدرسه پیش از فارغالتحصیلی، به نصب دوربینهای مداربسته در مدرسه منجر میشود...
داستان واقعی این فیلم، در مورد «جون شیک» جوان کره ای است که در مزرعه پدربزرگ دوستش «تاتسو» کار می کند. او رویای شرکت در المپیک توکیو، بعنوان یک دونده ماراتون را دارد، اما با آغاز جنگ، او و دوستش هر دو مجبور می شوند در ارتش نام نویسی کنند...
این بار گودزیلا با موجودی بیگانه و اسرارآمیز که تبدیل به هیولایی به نام "اورگا" می شود مبارزه می کند. آنها برای مبارزه نهایی در شهر شینجوکو به هم می رسند...