
«سياه مو»: يک سامورايي (ميکوني) همسر وفادار (آراتاما) خود را ترک مي کند تا با زن ديگري (واتانابه) ازدواج کند... «هوئيچي بي گوش» شبي روح يک سامورايي نزد پسر نوازنده ي نابينايي (کاتسوئو ناکامورا) مي آيد و از او مي خواهد تا براي حاکم خردسال مرده اي آواز بخواند...«يک فنجان چاي»: «کانايي سامورايي» (گانمون ناکامورا) مشغول نوشيدن چاي عصرانه اش است، که تصوير يک سامورايي ديگررا در فنجان چاي خود مي بيند... «زن برفي»: دو مرد هيزم شکن (ناکادايي و اوکادا) در برف و بوران در کلبه اي خالي پناه مي گيرند. ناگهان، زني (کيشي) از غيب مي رسد و حادثه هاي عجيبي اتفاق مي افتد...

در فوریه ۱۹۴۵، ارتش تضعیفشدهی امپراتوری ژاپن در جزیره لیته در وضعیت بدی به سر میبرند و دیگر از طرف همپیمانان خود که در حال آزادسازی جزیزه فیلیپین هستند، هیچگونه حمایتی نمیشوند. سرباز وظیفه تامورا، مبتلا به سل شده است و باری بر دوش گروهان خود شده است. به او دستور داده میشود که در صورت عدم توانایی برای معرفی خود به یک بیمارستان صحرایی، باید خودکشی کند...