
داستان فيلم در دهه ۱۹۵۰ اتفاق مي افتد که "مرتل" پس از سالها براي مراقبت از مادر بيمارش به زادگاهش در استراليا بازميگردد. او یک خیاط لباس های زنانه است که در پاریس به صورت حرفه ای آموزش دیده. حال که او به آنجا بازگشته، سعي در گرفتن انتقام از کسانی دارد که در گذشته باعث شدند کار اشتباهی انجام دهد..

سورن یک جغد جوان است که پس از شنیدن داستان هایی که پدرش از ماجراجویی و داستان های مختلف از نگهبانان مخصوص می گوید تصمیم میگیرد تا به هر شکل ممکن یکی از نگهبانان ویژه ی گنجینه شود.او به محلی می رود که باید تمرین و مبارزه کند تا از بین تعداد زیادی از جغدها انتخاب شود .جزیره ای به نام گاهوول که در آنجا که یک جغد بزرگ آنها را برای مبارزه با ارتش یک حاکم ستمکار که در پی آن است که گنجینه ی ارزشمند را تصاحب کند فرا می خواند …

در حاشیه جنگ جهانی دوم، زنی انگلیسی و از طبقه اشراف به دورافتاده ترین قاره سفر می کند و در آنجا با طبیعتی وحشی و انسانهایی خشن روبرو می شود. این زن در آنجا مزرعه بزرگی را به ارث برده است. او به نگه داری از مزرعه بی میل است اما با اصرار های مردی که در آنجاست تصمیم میگیرد که آنجا را بازسازی کند و در این راه تجربیات زیادی به دست می آورند تا اینکه نیروهای ژاپنی آن سرزمین را بمباران می کنند و…

در میانه های سالهای ۱۸۰۰ اسکار کشیشی جوان است که احساس کرده خدا به او از طریق نشانه ای گقته خانواده اش را ترک کند و به کلیسایی در انگلستان بپیوندد.لوسیندا نوجوانی استرالیایی است که ثروت زیادی به ارث برده.او یک کارخانه شیشیه سازی می خرد و تصمیم می گیرد رویایش برای ساختن کلیسایی تماما از شیشه را به حقیقت برساند و...