
هالی مارتینز یک رمان نویس داستان های تخیلی است که صاحب منصبی در جنگ وین که توسط متحدان پیروز، به چند بخش تقسیم شده است می شود؛ جایی که کمبود مواد غذایی سبب رونق بازار سیاه شده است. او به دعوت دوست سابق مدرسه ی خود، هری لایم، این کار را می پذیرد اما چندی بعد می فهمد که دوستش در یک حادثه ی عجیب کشته شده است. پس از صحبت با دوستان و همکاران لایم متوجه وجود تضادهایی در حرف های آنان شده و مصمم می شود که کشف کند واقعا چه اتفاقی برای لایم افتاده است.

ورا جانسون زن خانه داری است که به همراه همسر ودو فرزند خود زندگی آرامی دارد،او به طور اتفاقی با یک دکتر جوان ومتاهل آشنا می شود،این اشنایی به طول می انجامد وآنها هر پنج شنبه همدیگر رو ملاقات می کندد با یکدیگر غذا می خورند وبه سینما می روند،طولی نمی گذرد که هر دو دلباخته ی یکدیگر می شوند واحساس گناه وشرم لورا را فرا میگیره،داستان به طور اول شخص واز زبان لورا بیان می شود به گونه ای که که روبروی همسر خود نشسته و در ذهن خود در حال اعتراف به همسر خود است. ...