یک نویسنده جوان سرخورده ای که در شهر نیویورک زندگی می کند به مواد مخدر و مشروبات الکلی روی می آورد تا خاطرات مادر مرده و همسرش را که از او جدا شده است را پنهان کند...
یک مدیر اجرایی طلاق گرفته به نام مارشال و پسر ۱۱ ساله اش، چارلی، به طور اتفاقی یک جمجمه تبتی جادویی را لمس می کنند و قدرت مرموزی را آزاد می کنند که ذهن مارشال را به بدن چارلی منتقل می کند و بالعکس...
مولی مک گراث آرزو دارد مربی تیم فوتبال دبیرستان شود، اما زمانی که رویایش به حقیقت می پیوندد متوجه میشود این کار آنقدرها که او فکر میکرده، راحت نیست و او را وارد چالش بزرگی میکند...