
حلقه داستان انتقام دو جوان به اسم های کاعان و جهانگیره. جهانگیر پسر ایلهان تپلی که کارهای قانونی و غیرقانونی پدرش رو ادامه میده تصادفی با کاعان آشنا میشه و با هم دوست های صمیمی میشن. کاعان و جهانگیر جعبه های قرمزی دریافت میکنن که توش یه دی وی دی هست و در پی اون وارد یه عملیات انتقام بزرگ میشن. اسم حلقه از یک باند تبهکاری باقدمت زیاد به اسم سه حلقه گرفته شده که جهانگیر و کاعان سعی در نابودیش دارن.


مرد جوانی متوجه میشود که دارای قدرتی ویژه است. اکنون لازم است تا یاد بگیرد چگونه از نیروهایی که دارد استفاده کند تا از استانبول و تمام بشریت در مقابل نیروهای تاریکی که میخواهند دنیا را به نابودی بکشانند محافظ کند. در این راه هیچ انتخاب دیگری ندارد و دوستانش به کمک او می آیند...


کنترل یکی از پردرد سر ترین محله های استانبول یعنی چوکور(گودال) در دست خانواده ی کوچوآ هست. مهم ترین قانون این خانواده اینکه اجازه به پخش م مصرف مواد مخدر نمیدن.ولی گروهی هست که روی این محله چشم دارن و میخوان این قانون (منع مخدر) رو بشکنن.که باعث میشه این نظم حاکم در محله بهم بخوره…

حنیفه از دانشکده بهداشت فارغ التحصیل شده و در بیمارستان شهر برای پرستار شدن شروع به کار کرده و به همراه خواهر متضاد خودش خدیجه ، در یک شهر محافظه کار در حال زندگی کردن هستند . هر اندازه که حنیفه خجالتی و درونگرا است خدیجه به همان اندازه شیطون ، حرف گوش نکن و خودسر است . در حالیکه حنیفه از روی عشقش به ادبیات به شکل پنهانی یک دفتر شعر به همراه دارد ، خدیجه در حد فراموش کردن همه آدم های اطرافش مجذوب آهنگ خواندن است . یک روز تارِک پسر قائم مقام جدید به مرکز شهر می آید و زندگی هر دو خواهر از آن روز به بعد به طور کلی عوض میشود …