
اسحاق به همراه خانواده اش از ایران به اسرائیل مهاجرت میکنند. آنها مزرعهی پرورش بوقلمون دارند و از این راه امرار معاش می کنند. اسحاق فرزندی بنام مطیع دارد که میخواهد تجارت را به او یاد بدهد تا با ادامه دادن راه خانواده اش آنها را سربلند کند، اما مطیع به تعمیر اتومبیل علاقه دارد و به همین دلیل از حرف پدرش سرپیچی می کند...


داستان سریال با برخورد شی اسرار آمیزی به بیابانی در ایالت نیومکزیکو و انفجاری مهیب که منجر به مرگ موقت دانشمندی به نام Vera Buckley که در منطقه در حال انجام تحقیقات علمی است، آغاز می شود. او پس از بازگشت عجیب و معجزه آسایش از مرگ، در تلاش برای یافتن حقیقت به همراه همکارش به محل انفجار رفته تا به علت ماجرا پی ببرد. اما عده ای تلاش می کنند تا مانع او برای دست یافتن به حقیقت شوند. در نهایت او با شخص مرموزی به نام The Man آشنا می شود که مدعی شده در ازای انجام ماموریتی عجیب، می تواند فرزندش را که دزدیده شده است را به او بازگرداند. با این حال این همه ماجرا نیست و آشنایی او با چهار نفر دیگر که آنها نیز تحت تاثیر انفجار دچار مرگ موقت گشته و مجددا زنده گشته اند حقایق بیشتری را برای Vera آشکار می کند. ظاهرا دنیا در مسیری آخرالزمانی قرار گرفته و این پنج نفر تنها شانس زمین برای نجات ساکنان سیاره از آینده ای تیره و تار می باشند.


"والتر اوبراین" یک نابغه کامپیوتر با ضریب هوشی بالاست که توسط واحد امنیت ملی ایالات متحده به کارگرفته میشود تا به همراه اعضای گروه خود این سازمان را در مقابله با تهدیدات پیچیده و خطرناک موجود در دنیای مدرن یاری کند. اما هرچقدر که او و اعضای گروهش در حل مشکلات و تهدیدهای دشوار دنیای فناوری تبحر دارند، در برقراری ارتباط با محیط پیرامون و سایر افراد جامعه دچارمشکل می باشند...


پس از غرق شدن یک کشتی، شخصی میلیاردر بنام "الیور کویین" مفقود میشود و به مدت پنج سال همه فکر میکردند که او مرده است، اما ۵ سال بعد در یک جزیرهی دور افتاده او را پیدا می کنند. او به شهر خودش یعنی "استارلینگ سیتی" نزد مادر و خواهر و بهترین دوستش برمیگردد، که بلافاصله آنها متوجه تغییر رفتار "اُلیور" میشوند. "اُلیور" با شخصیت جدیدی که پیدا کرده قصد دارد با تمام بدی ها و خلاف ها درون شهرش مبارزه کند