
کلودیا، یک زن جوان تنهاست که در یک سوپرمارکت کار می کند. یک شب به دلیل پاره شدن آپاندیسش راهی بیمارستان می شود. در آنجا با مارتا، زنی که در تخت مجاور او بستری بود، آشنا می شود. مارتا تنها و با چهار فرزندش زندگی می کند. او اعتماد کلودیا را به دست می آورد. وقتی کلودیا از بیمارستان مرخص می شود تصمیم می گیرد سری به مارتا و خانواده اش بزند. او وقی با آنها است احساس آرامش می کند و...

این فیلم داستان افراد گوناگون در موقعیتهای مختلف است. یک بازرگان که تمام زندگیاش را بر روی یک اسب مسابقهای شرط بندی کرده است، یک گانگستر که به آینده می نگرد، یک خوانندهی موسیقی پاپ که قربانی رییس یک گروه تبهکار میشود و در آخر یک دکتر که سعی دارد زندگی معشوقهاش را نجات دهد.

«ناچو» (بلک) مرد جواني است که در صومعه اي در مکزيک بزرگ شده و حالا همان جا آشپزي مي کند. او نقابي به چهره مي زند و شنلي بر دوش مي اندازد تا در مسابقات کشتي کچ محلي شرکت کند و جايزه ي ۲۰۰دلاري اش را ببرد و به کمک آن بتواند براي بچه ها غذاهايي بهتر و براي خودش اعتبار دست و پا کند...