
دانشمندي به نام «پيتن و ستليک» (نيلسن) روي فرمول تهيه ي نوعي پوست مصنوعي کار مي کند. تبهکاران آزمايشگاه «پيتن» را منفجر مي کنند، اما او که به طور معجزه آسايي از مرگ نجات يافته و بر اثر سوختگي ناشي از انفجار سخت کريه المنظر شده، با تهيه ي نقاب هايي از پوست مصنوعي در پي گرفتن انتقامي سخت بر مي آيد.

دو دانشجوي امريکايي - «ديويد کسلر» (نوتن) و «جک گودمن» (دان) - در سفري تفريحي به لندن، در بيشه زاري خلوت مورد حمله ي گرگي قرار مي گيرند. «جک» از پا در مي آيد و «ديويد» به سختي مجروح و در بيمارستان بستري مي شود. «جک» با حالتي تغيير شکل يافته به ملاقات «ديويد» مي آيد و به او مي گويد که پس از چندي به گرگ نما بدل خواهد شد.

سال ۲۲۷۴. در جهاني ويران شده از جنگ و آلودگي، انسان ها در شهري مسقف زندگي بي بند و باري دارند و در سي سالگي به اجبار و با مراسمي مرموز به نام «تجديد» به زندگي شان خاتمه داده مي شود. «لوگان» (يورک)، يکي از گاردهاي امنيتي است که فراريان از «تجديد» را شکار مي کند و به او مأموريت داده مي شود تا در تشکيلاتي زيرزميني که مردم را به «پناهگاه» بيرون شهر فراري مي دهند، نفوذ کند.