

داستان بر رابطه بین ریوتو کاشیما، یک طرد شده اجتماعی غمگین، و رونا شیراکاوا، یک دختر محبوب در مدرسه متمرکز است. رابطه آنها زمانی شروع می شود که ریوتو باید از رونا به عنوان بخشی از بازی باخت بخواهد بیرون بیاید، و او پس از گفتن "خب، بالاخره من در حال حاضر آزاد هستم" با او بیرون می رود. آنها حلقههای اجتماعی کاملاً متفاوت و سرگرمیهای کاملاً متفاوتی دارند، اما همانطور که با یکدیگر معاشرت میکنند، شروع به تشخیص و حتی پذیرش این تفاوتها به عنوان چیزی برای پیوند میکنند.

آینده دور، ۵۰۱۲. حمله هوایی ناگهانی به زمین توسط <بیگانگان > و ساخته های آنها <شکل های حیات ماشینی بشریت را به مرز انقراض کشاند. تعداد بازماندهای از انسانهایی که برای سازماندهی یک ضدحمله با استفاده از سربازان اندرویدی برای بازپس گیری زمین به ماه پناه بردند. با این حال، جنگ به بنبست میرسد، زیرا «شکلهای حیات ماشینی» به بینهایت تکثیر ادامه میدهند. به نوبه خود، بشریت واحد جدیدی از سربازان اندرویدی را به عنوان سلاح نهایی به کار می گیرد: <YoRHa> که به تازگی به زمین اعزام شده است <۲B> به ۹S> می پیوندد، تحلیلگری که در حال حاضر در آنجا مستقر است، جایی که در میان ماموریت خود، آنها با تعداد بی شماری از پدیده های مرموز روبرو می شوند. این داستان این اندرویدهای بی جان و مبارزه بی پایان آنها به خاطر بشریت است.


داستان های رمان های فانتزی در پادشاهی هایلند، جایی که پری ها به انسان ها خدمت می کنند، می گذرد و بر دختری به نام آنه متمرکز است. مادر آن به تازگی درگذشت، بنابراین آن تصمیم می گیرد تجارت خانوادگی را ادامه دهد و استاد شکر نقره ای شود، صنعتگری ویژه که می تواند آب نبات جادویی بسازد. او با محافظ پری چارلز بد دهانش، راهی پایتخت می شود.