سال ۱۹۹۱ است و راه طولانی اسپاد همیلتون برای مرد شدن بسیار کند و زجر آور طی میشود . او به سن پانزده سالگی رسیده اما هنوزهیچ نشانه ای از بلوغ ظاهر نشده بود،اسپاد به این نتیجه داشت میرسید که شاید او موجود عجیب الخلقه ای از طبیعت باشد
سری سوم مسابقات رانندگی مرگبار است که شامل مسابقات با ماشین جنگی میباشد…
این فیلم درباره جاسوسی حرفه ای به نام توبین فراست ( دنزل واشینگتن ) است که مدتها از آخرین زمانی که دیده شده گذشته است. اما توبین به تازگی در شهر کپ تاون در آفریقای جنوبی مشاهده شده و سازمان جاسوسی آمریکا هم جاسوسی به نام مت وستون ( رایان رینولدز ) که در منطقه حضور دارد را برای بازجویی از او مامور می کند...
یک راننده حرفه ای به پشنهاد دوستش در سرقت از بانک به او کمک می کنند و برای نجات جان دوستان خود در موقع سرقت تلاش می کنند و در اخر خود او دست گیر میشود و به زندان می افتد اما نه در یک زندان معمولی زندانی که تمام خلاف کاران بزرگ و ادم کش ها در ان هستن و یک سری افراد برای خوش گذرانی خود در انجا مسابقات برگرار میکند و با جان زندانیان خشم گین و خون خوار بازی می کنند ....
در سال ۱۹۹۰ در آفریقای جنوبی ۲ اتفاق مهم رخ می‌دهد : اول آزادی نلسون ماندلا و مهم تر از آن، اولین سال ورود اسپاد میلتون به مدرسه‌ی شبانه روزی تیزهوشان میباشد...
شکارچی خون آشامی به نام "ادگار فراگ" از تریلر خود در کالیفرنیا بیرون انداخته می شود. نویسنده ای مشهوری به نام "گوون لیبر" به او پیشنهاد یک کار برای نابودی رئیس خون آشامها را می دهد و..
یوری اورلوو (نیکلاس کیج) یک دلال اسلحه است. او کارش را با فروختن اسلحه به اوباش خیابانی شروع می کند و بعد از گذشت ۱۰ سال، با یک فرمانده ارتشی افریقایی قرارداد فروش سلاح می بندد. از طرفی یک مامور پلیس بین الملل نیز او را تعقیب می کند و در این بین او میان وسوسه‌های نفسانی برای ادامه به این تجارت و عذاب وجدان بخاطر این تجارت کثیف، می ماند.