فرودو و سم با راهنمایی گالوم، به مسیرشان به سمت کوه نابودی ادامه میدهند، در حالی که مطمئن نیستند او به چه سمتی هدایتشان می کند. باقیمانده یاران حلقه، مردم گاندور و روهان را در نبردی عظیم علیه نیروهای سائورون، یاری می کنند.
دو مدیر تجاری حرفه ای که به تازگی از طرف زنان ضربه خورده اند نقشه ای وحشتناک برای انتقام گرفتن از زنان به خاطر گذشته خود طراحی می کنند.آنها تصمیم دارند رابطه ای عاشقانه با زنی برقرار و سپس او را رها کنند...
عشق بین نمایندگان دو قبیله درگیر تعادل قدرت در کل جزیره دور افتاده را تغییر می دهد...
خانواده ای از تبار رزمندگان مائوری به همراه پدری خشن با مشکلات اجتماعی و نحوه رفتار مردم با آن ها دست و پنجه نرم می‌کنند...
در اواسط قرن نوزدهم، «ايدا» (هانتر)، زن اسکاتلندي لال و دختر کوچکش «فلورا» (پاکويين)، به زلاند نو فرستاده مي شوند تا طبق قرارهايي که پدر «ايدا» گذاشته، او با «استوارت» (نيل)، زمين دار محلي ازدواج کند. «استوارت» از همان آغاز نظر خوشي به پيانوي بزرگ «ايدا» ندارد. در حالي که «جرج» (کايتل)، مباشر «استوارت» درخواست مي کند تا «ايدا» به او درس پيانو دهد و «استوارت» نيز رضايت مي دهد.
مردی در حالی از خواب بیدار می شود که متوجه می شود در دنیا تنها است.او در حالی که به دنبال کشف واقعیت است به جستجوی بازماندگان دیگر می رود. او به یک پروژه دولتی که خود او نیز در آن شرکت داشته مشکوک می شود که باعث ناپدید شدن انسانها شده است ....
