
۶ ماه پیش دوست دختر مت سالیوان او را ترک می کند و او برای فراموش کردنش در این مدت هر شب با یک نفر رابطه بر قرار می کند. مت تصمیم می گیرد برای امتحان کردن خودش برای ۴۰ روز و ۴۰ شب روزه ی س-س بگیرد یعنی هیچ نوع رابطه ای نداشته باشد. سختی کار از زمانی شروع میشود که دوستانش بر سر شکستن روزه مت شرط بندی می کنند و ...


سریال ۶ فوت زیر زمین ، سریالیست درباره مرگ و مفهوم مرگ و ارتباط بازماندگان با از دست رفته گانشان. ما از یک طرف با روابط این خانواده از هم ریخته مواجه هستیم و از طرفی با حرفه ناشناخته آنها که شامل مراحل مختلف کفن و دفن می شود. از طرفی با دنیای غم زده اطرافیان این مردگان آشنا می شویم که چقدر برای آنها دردآور ولی برای خانواده سریال ما خالی از هر گونه حس است. گاهی زنده ها از مردگان بی احساس تر می شوند...

«فارستر» (کانري)، نويسنده اي که پس از بردن جايزه ي پوليتسر در چند دهه ي قبل ديگر کتابي ننوشته، و «جمال» (براون)، پسري شانزده ساله که اشتياقي نهفته براي نوشتن دارد، در دنياي خود زندگي مي کنند. «جمال» روزي از سر اتفاق با «فارستر» آشنا مي شود. اين دو، پس از آشنايي اوليه، يک ديگر را به نوشتن تشويق مي کنند و به رغم تفاوت سن و پايگاه طبقاتي شان، با هم رفيق مي شوند.

«مالکوم کرپو» (بروس ویلیس) روان شناس کودک، در شبی که در یک مراسم جایزهای را دریافت کرده، یکی از بیماران سابقش که اکنون بسیار خشمگین است را ملاقات می کند. بعد از برخورد با او، مالکوم مداوای پسربچهای بنام «کول» را قبول می کند که دقیقا همان علائم بیمار سابقش را دارد. این پسربچه روح مردگان را می بیند. مالکوم وقت زیادی را با بیمار جدیدش می گذراند، بطوری که این امر باعث ناراحتی همسرش می شود. از طرفی طاقت مادر کول از این مشکلات پسرش به سر آمده و اکنون مالکوم تنها امید کول است.

انتي کات، تعطيلات عيد شکرگزاري، سال ۱۹۷۳. «پل هود» (مگواير) پسرک شانزده ساله ي خانواده اي مرفه، دبيرستان را رها مي کند و براي گذراندن تعطيلات به خانه مي آيد؛ ولي با در نظر گرفتن تنش حاکم بر خانه و ميل و علاقه ي شديدش در به دست آوردن دل «کيسي» (هولمز) – دختري اهل منهتن – همان بهتر که در دبيرستان باقي مي ماند.