
میا دختر جوانی است در سرزمینی دور دست. روزی یک کارناوال وارد شهر آنها می شود و او بسیار مشتاق است که به دیدن این کارناوال برود. ایم مرد بند باز جوانی در این کارنوال توجه او را بسیار جلب کرده بود و میا غرق در تماشای او بود که ناگهان این مرد جوان از روی بند به پایین سقوط می کند. میا با دیدن این صحنه وحشت می کند و برای کمک به او می شتابد اما ناگهان همه چیز به هم می ریزد. همه ی مردم محو می شوند و میا خودش و مرد جوان را در سرزمینی بسیار عجیب می بیند. این دو از هم جدا می شوند و سفری بسیار عجیب را آغاز می کنند...


داستان این مجموعه در ۷۳ سال پیش از تولد عیسی مسیح میباشد. برده ای به نام اسپارتاکوس به خاطر اندام ورزیده و مهارتش در نبرد به عنوان گلادیاتور انتخاب می شود تا آموزش ببیند. این در حالی است که همسر او نیز به بردگی گرفته شده است. اسپارتاکوس بعد از شکست چندین گلادیاتور دیگر، توسط مردی ثروتمند بنام «باتیاتوس» خریداری می شود. باتیاتوس با او قرار می گذارد که اگر بتواند بعنوان گلادیاتور در میدان برایش افتخار آفرین باشد، همسرش را پیدا کرده و نزد او بیاورد...