
زندگی لیلا که مادرش را در کودکی از دست داده بود و جز پدرش کسی را نداشت، با ازدواج مجدد پدرش زیر و رو میشود. لیلا توسط نامادریش کنار زبالهها رها میشود و سختیهای زیادی را پشت سر میگذارد. لیلا بعد از سالها برای انتقام گرفتن از نامادریش برمیگردد ولی این دختر جوان در کنار شوق انتقام، درگیر احساسات و عشق و عاشقی میشود…

عارف و زکریا دو رقیب کبابی در یک کوچه هستن.با اومدن دو ایتالیایی به نام های زولا و چاوی به محله ،زندگی عارف و زکریا زیر و رو میشه. چاوی با عکسی قدیمی در دستش به محله اومده و شروع به گشتن دنبال پدرش میکنه. زکریا و عارف بخاطر این بچه که بعد از سالها سر و کلش پیدا شده نگران میشن. این دو رقیب همیشگی مجبور به همکاری با هم دیگه میشن. در بین تموم این اتفاقا زولا عاشق خوشگلترین دختر محله آزرا میشه؛ در حالی که آزرا با پسر عارف یعنی احمد یه عشق پنهونی رو داره تجربه میکنه. رقابت،عشق،راز ها،تعقیب و گریز؛ ببینیم همه اینها توی این محله کوچیک جا میشه؟