
"ریموند" یک مدرک علمی با اعتبار دارد اما نمی تواند شغلی برای خود پیدا کند. او که از آپارتمان خود بیرون انداخته شده، نزد مادر، پدر و همکلاسی های سابقش بازمی گردد. اما وقتی یک روح انتقام جو مردم شهر را تهدید می کند، او "بکا"، دختری قدرتمند را برای حل این معمای بزرگ استخدام می کند و...

وقتی دانیل پلانیو (دنیل دی لوئیس) اطلاع پیدا می کند که در شهر کوچکی در غرب دریایی از نفت در حال تراوش از زمین است، فوری دست پسرش را میگیرد و به آنجا می رود تا شانس هایش را در گرد و خاک بوستن امتحان کند. در این شهر شلوغ که هیجان اصلی در اطراف یک کلیسا که واعظی به نام الی ساندی دارد قرار دارد و شانس به دانیل پلانیو و پسرش روی می اورد. ولی در حالی که روز به روز پول و ثروت آنها افزایش پیدا می کند، کم کم هیچی از ارزش های انسانی، عشق، امید و عقیده باقی نمی ماند و حتی روابط بین پدر و پسر با انحرافات و نیرنگ ها و بیشتر شدن نفت به مخاطره می افتد …

چارلز که با فروش ماشين به ثروت انبوهی دست يافته پس از کشته شدن پسرش در يک تصادف و جدايي همسرش از او ، همه شور و نشاط زندگی اش را از دست می دهد . او پس از ازدواج مجدد علاقه اش را به اتومبيل از دست داده و به اسبهای مسابقه علاقمند می شد . در اين دوره زمانی ( دهه ۱۹۳۰ ) مسابقات اسبدوانی در امريکا در کانون توجه مردم قرار دارد . چارلز يک تعليم دهنده اسب به اسم تام را استخدام می کند و تام نيز به اسبی به اسم سيبيکوئيت علاقمند می شود که همه سوارکاران خود را بازنده کرده است در حاليکه از نژادی اصيل است . تام معتقد است که او می تواند در مسابقات پيروز شود و ...

دیچ مربی چتر بازی است. یک روز یک زن نزد او می رود تا تحت آموزش قرار گیرد . روز آموزش با هواپیما به آسمان می روند تا بپرند . ولی موقعی که دیچ برای هماهنگ کردن نزد خلبان می رود و باز می گردد متوجه می شود که کریس به پایین پرتاب شده است دیچ برای نجات وی خود را به پایین پرتاب می کند ولی قادر به نجات او نمی شود...