
چهار داستان جنایی متفاوت، که در مرکز آنها مردی درشت اندام با چهرهای خشن قرار دارد که به دنبال قاتل معشوقهاش گلدی است، مردی که با پلیس فاسد شهر گناه درگیر میشود و بعد از یک اشتباه وحشتناک تحت تعقیب قرار می گیرد، یک مامور پلیس که جانش را برای محاقظت از یک دختر به خطر می اندازد، و یک قاتل که به دنبال کسب در آمد از راه خودش است.

«جيمز باند» (برازنان) پس از مأموريت ظاهرا ناموفقي که در کره ي شمالي داشته و تحمل چهارده ماه شکنجه و بازجويي، در حالي آزاد مي شود که او را مهره ي سوخته تلقي مي کنند. اما «باند» وارد عمل مي شود تا جايگاه از دست رفته را دوباره به چنگ بياورد. سرانجام نيز پي گيري هايش اوم را به «گوستاو گريوز» (استيونز) مي رساند. «گريوز» تاجر الماسي است که اختراعي جديد به نام ماهواره ي ايکاروس را در اختيار دارد. ايکاروس مي تواند ستون نور و انرژي ويران گرش را به هر سوي زمين که بخواهند، هدايت کند.