داستان میرا، یک ستاره سینمای آمریکایی که از حرفه خود و جدایی اخیرش سرخورده شده است. او به فرانسه می آید تا در نقش "ایرما وپ" در بازسازی فیلم کلاسیک فیلم صامت فرانسوی "خون آشام ها" نقش آفرینی کند.
در پاریس سال ۱۸۹۵؛ پیر، شاعر پاریسی در حال نزدیک شدن به شهرت است. او و دوست شاعرش هانری هر دو به شدت عاشق ماری، دختر سرکارگذار خود، شاعر فرانکو-کوبایی ژوزه-ماریا ده هردیا هستند. هرچند که ماری عاشق پیر است، اما با اطاعات از پدرش، او با هانری ازدواج می‌کند تا بدهی پدرش را پرداخت کند و به دنبال جایگاه اجتماعی بهتری باشد. در این بین، پیر تصمیم می‌گیرد به الجزایر برود و در آنجا با زهرا آشنا می‌شود، کسی که علاقه به عکاسی دارد. دو سال بعد باز به پاریس باز می‌گردد و ماری را پیدا می‌کند، که اعتراف می‌کند که او آن کسی است که عاشقش است. آنها رابطه‌ای را در کنار زمینه عکاسی در پاریس شکل می‌دهند، در یک بازی موش و گربه با افرادی که زندگی‌شان را درگیر می‌کنند و با شکستن عرف جامعه، آنها را به یکی از شناخته‌شده‌ترین نویسندگان و شاعران فرانسه قرن نوزدهم تبدیل می‌کند.
پُل (ماتیو آمالریک) یک پژوهشگر حوزه انسان‌شناسی است که قصد بازگشت به وطنش فرانسه را دارد و خاطرات سال‌های اقامت در مسکو، پاریس و... را مرور می‌کند.
داستان سريال در یک کوهستان کوچک به سر می برد به طوری که وقتی هسته آن به لرزه در می آید چند نفر از افراد محلی آن جا که مردم فرض می کردند مرده اند نا گهان در خانه هایشان ظاهر می شوند...